زندگی در ایل قشقایی به صورت کوچ روی است. پاییز و زمستان ها  برای حفاظت خود و دامهایشان از سرما در گرمسیر سکونت موقت دارند و بعد از فصل زمستان به سوی سرزمین های ییلاقی خود در مناطق سردسیر حرکت می کنند و بهار و تابستان را در آن بخش زندگی می کنند. معمولا  با توجه به وضعیت آب و هوا و علفزارها زندگی در گرمسیر تا اواسط فروردین ادامه دارد. و عالبا ایام نوروز و جشن آن را در همین دیار برگزار می کنند. و به سبب تعادل هوا و زاد و ولد گوسفندان در ایام بهار هز چند زحمت آنان به ویژه زنان بیشتر است اما اوقات آن ها خوشتر و شاد تر سپری می شود. 

عید یا جشن نوروز در میان ترکان قشقایی به نام نوروز بایرام رواج دیرینه دارد. و شاید یکی از مهمترین روزهای به یاد ماندنی و بهترین روز شادی آفرین در میان مردم  ایل باشد. نوروز همراه نو شدن طبیعت است که برای مردم عشایر حکم زندگی از نو دارد. و این روز پیام آوری است برای آنان که روزهای سرد زمستان سپری شده است و سرمای کشنده برای زندگی کوچ روی به پایان رسیده است. اگر زمستان پربرکت بوده و باران کافی باریده باشد، معمولا در قشقلاق عشایری که در حوزه های گرمسیری قرار دارد، بهار زود تر فرا می رسد و همه جا علف زارها سبز و گلهای لاله وحشی که مردم به آن نوروز گلی می گویند (چون که هنگام نوروز هویدا شده و همه جا را غرق گل می کند)، شادی مردم عشایر بیشتر و روحیه شان  بهتر خواهد بود. باران رحمت خدا ست که بر این بندگان محتاج رحمت خود هدیه می دهد. و مردم قشقایی از جند روز مانده به عید از  سکونت در دامنه کوه ها و یا دره ها که معمول است و برای پناه گیری و ایمن بودن از باد و توفان انتخاب می شود به دشت های سبزه روییده و مسطح کوچ  کرده و یورت تازه ای را انتخاب می کنند و خود را برای ایام عید  و هم چنین برای حرکت به سوی سردسیر آماده می کنند.

بهار فصل تحرک بیشتر و دارای هدیه های طبیعی برای دام این گروه از مردم است که زندگیشان به رونق و توسعه دام هایشان بستگی دارد. و به همین دلیل به شکرانه روی خوش طبیعت نو، آن ها این روز و روزهای چندی بعد از آن را خوش می دارند. و مراسمی برگذار می کنند.

 

قشقایی‌ها همچون دیگر مسلمانان شیعی مذهب  ایرانی دارای اعیاد مذهبی و مراسم ملی هستند. یکی از این مراسم که قبل از عید نوروز برگزار می شود، مراسم جشن اسفند ماه است که اسفند نمایانگر بهار در ایل است.

روز قبل از تحویل سال مردم ایل  با آرد و روغن و خرما حلوای مخصوصی تهیه کرده و به عنوان آخرین روز سال برای مردگان خیرات می‌کنند و این روز را «عرفه» می گویند. و اگر قبرستان و یا امام زاده ای در جوار آنان باشد به آن جا می روند و فاتحه ای می خوانند.

شب عید معمولا از میان بره های پاییزه خود یکی را انتخاب می کنند و برای شب عید سعی می‌کنند شام مرتب و مفصلی نظیر بره پلو یا مرغ پلو داشته باشند.  شب عید باید حتما همه  کس در خانه‌ خودش باشد و اگر در سفر هستند تلاش می کنند که به خانه برگردند و  معتقدند اولین شب سال نو ضمن داشتن اجاقی روشن با غذایی کامل سبب رونق و ادامه آن در سال خواهد بود. وباید جمع خانواده با صفا و صمیمیت به گرد هم حلقه زنند. و شب را با آواز خوانی و نی زنی با همسایه ها سپری می کنند.

روز اول سال با فجر سحری زنان و دختران از خواب بر می خیزند و کارهای عادی خود را از قبیل نان پزی شیر دوشی را انجام داده و سعی می کنند که با بقیه اعضای فامیل  شاد و خندان بوده و با هم روبوسی کرده و شاد باش نوروزی به هم می گویند. حتی اگر مریض باشند دارو نمی‌خورند، کوشش می‌کنند با خانواده‌های خود درگیری پیدا نکنند اگر عزادار بوده‌اند لباس مشکی را از تن خارج می کنند. اگر از بستگان کسی فوت کرده باشد اول به منزل آنها برای عید دیدنی می روند و لباس عزای آن ها را عوض می کنند. عشایر روزهای عید چادرهای خود را با فرش‌ها و گلیم و جاجیم های رنگین تزیین می‌کنند. آویز های رنگین(گوکپول) بر دیرک های چادر آویزان می کنند.

شب قبل از تحویل سال مقداری حنا خیسانده و آخر شب که بچه ها در خواب هستند به دست آنها می‌مالند، بچه ها صبح که بیدار شدند متوجه رنگین شدن کف دست خود می‌شوند. صبح روز عید زودتر از همیشه بیدار شده، و لباس های نو خود را خورجین ها در آورده و خود را نو نوار می کنند.

 

زنان و دختران لباس ها ترکی قشقایی شامل پیراهن و چندین دامن پرچین و کلجه(کت) و پاپوش نو و روسری زیباست می پوشند و در میان گلهای زیبای وحشی و بوته های خوش منظر دشت و دمن را زیبا تر به نمایش می گذارند.

 کوچ روان معمولا به صورت های خویشاوندی در یک مکان گرد هم اتراق می کنند، و این گروه های هم ریشه را اُوبه می گویند که غالبا شش و حداکثر تا ده چادر در کنار هم هستند و همه با هم نسبت های نزدیک و دور دارند.مراسم دید و بازدید عید قبل از ظهر و در میان خویشان شروع می‌شود اولین بار به منزل ریش سفید خود که غالبا هدایت اوبه را بر عهده دارد می روند. و تقریبا همه یک جا جمع می شوند . و  بعد از آن به چادرهای اقوام نزدیک تر زود تر می روند پس از دست بوسی و تبریک گویی و پذیرایی بوسیله شیرینی‌های محلی که معمولا نان شیرین (یوخه)، گندم برشته، آجیل شیرین، شیرینی، گردو، قصبک(خرمای خشک شده)، انجیر، کشمش که معمولا جیب بچه‌ها را هم پر می کنند (امروزه شیرینی و کیک و .... هم موجود است.) بچه‌ها از بزرگان طوایف و خوانین عیدی می‌گیرند. و اعضای خانواده نیز با هم هدایای خود را رد و بدل می کنند.

بعداز ریش سفید و یا کدخدا، از بزرگان فامیل شروع کرده و چادر به چادر به همه بستگان سر می‌زنند.  در روزهای بعد پذیرای میهمانانی می شوند که اوبه های دور و نزدیک به دیدن آن ها آمده اند. و آن ها هم باید برای دیدن کسان و خویشان و آشنای خود که در دیگر آبادی ها ساکن هستند به دیدن آن ها بروند. و مرسوم است که برای دیدن خویشان نزدیک که در اوبه های دیگر هستند، عیدی مانند یک بره یا بزغاله و  .... به خود می برند.

  و اگر نشیمن خان نزدیک به اویه باشد گروهی از مردان به دیدن خان طایفه می‌روند معمولا بره یا بزغاله یا جاجیم به عنوان عیدی تهیه کرده دست جمعی به حضور بزرگان ایل می‌روند. خوانین می‌دانند که حدود 200 _ 300 نفر باید به دیدنشان بیایند و از قبل خود را آماده می‌کنند.  و چادر های مخصوص میهمانان را مرتب کرده و برای پذیرایی آماده می شوند. این گروه های عازم به دیدن خان با شال و آرخالق های خاص ایلی(که اینک بسیار نادر شده است) بر اسب های زین کرده با جل های زیبا سوار شده و  به حرکت در می آیند و جوانان دست به نمایش و اسب دوانی کرده و با تفنگهای خود شیلیک می کنند. و از میان اوبه را می افتند و نزدیک هر یک از اوبه های دیگر نیز این نمایش و شادی را تکرار می کنند. و در برخی نقاط که اوبه ها به هم نزدیک و تعداد زیاد باشد در ایام نوروز مسابقات اسب دوانی و تیر اندازی راه می اندازند و همه به تماشا می روند.

در این ماه در منطقه قشلاق به علت تغییر درجه هوا و سرسبزی طبیعت و زادوولد دام‌ها و وفور لبنیات، چادر نشینان با روحیه بهتر از پیش جلوه می‌کنند. به همین منظور است که شب اول اسفند ماه مقداری جوهر قرمز در آب حل کرده و قسمتی از پشت و پهلوی گوسفندان را رنگ آمیزی می کنند چون طبیعت زیبا و رنگین شده است، گوسفندان هم باید تغییر چهره بدهند در زمانی که خشکسالی است از این مراسم و جشن خبری نیست.

این رنگ کردن کوسفندان در بیشتر کشورهای هند و اروپائی دیده میشود.  در سفری که در اسکاتلند و ایرلند و مناطق کوهستانی انگلستان رفته بودم،  در فصل بهار در دامنه های سیز کوهستان ها و دشت ها  این رنگ آمیزی گوسفندان را در آن دیار مشاهده کردم

علاوه بر رنگ کردن گوسفندان در جشن اسفند ماه در میان مردم قشقایی رسم بر این است که هنگام عصر دختر بچه ها مقداری علوفه‌خشک و خار و خاشاک از بیابان جمع آوری کرده و با غروب آفتاب آنها را در محلی آتش زده و در اطرافش شادمانی می‌کنند هنگامیکه آخرین شعله‌های آتش در حال خاموشی است، اطرافش را سنگ چین می‌کنند تا باد خاکسترش را به هم نریزد.

هر خانواده‌ای پیش خود نیت می‌کند که سال آینده چه خواهد شد. صبح روز بعد به خاکسترها نگاه می‌کنند در وسط آن معمولا گودال هایی کوچک که شبیه جای پای گوسفند یا شتر است و بر این اعتقاد که در سال آینده شتر یا گوسفند به شانس آنها می‌آید.

معمولا خواستگاری ها و عروسی ها و حتی چشن های ختنه سوران قشقایی در عید نوروز مورد گفتگو و توافق قرار گرفته در ماه های بهار صورت می گیرد. و اگر جشن عروسی در میان کسان و یا آشنایان در همان اوبه یا اوبه های همجوار باشد، شادی جوانان دو چندان می شود چون با شرکت در این عروسی ها که معولا یک هفته به درازا می کشد، اوقات خوشی را می گذرانند. با پوشیدن لباس های رنگا رنگ و در میان سبزه زارها دلنشین و گل و بوته های رنگین جلای دیگری به طبیعت و به مردم آن عرضه می کنند.سال نو بر همه شاد و خجسته باد. بایرامیز مبارک

نویسنده : نوروز دّرداری(فولادی)