قشقایی ایران

معرفی قوم تاریخی ایران - قشقایی که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد.

قشقایی ایران

معرفی قوم تاریخی ایران - قشقایی که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد.

نکاهی به پیشینه ترکان در ایران - مهاجرت قشقایی ها به ایران

نوشته نوروز دَرداری (فولادی) 

 اقوا م ترک تاریخ دیرینه ای در جهان دارند. مـردمانی که اکنون بنام‌ تـرک‌‌ خـوانده میشوند پیش‌از قرن ششم‌ میلادی به اسم‌های مختلف سیاسی‌ و نام قبیله‌یی خود معروف و شناخته میشدند. واژه ترک یک اصطلاح و تعریف سیاسی است تنها جنبهٔ زبانی دارد. ترکان در نقاط مختلف جهان پراکنده اند و وجوه مشترک آنان علاوه بر زبان ترکی است که با لهجه های گوناگون در میان آنان رواج دارد، مشابهت های پاره ای از سوابق تاریخی. از جمله سرزمین نیاکانشان که در دوران بیش از میلاد بین آنان مشترک بوده است.

در حال حاضرترک‌زبان‌ها در کشورهایی همچون مغولستان، چین، روسیه، قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، افغانستان، ایران، جمهوری آذربایجان، عراق، ترکیه، قبرس، یونان، سکونت دارند. در کشورهای اروپای شرقی  مانند بلغارستان  تا سوئد بسیاری از آنان تغییر زبان داد و در میان سایر اقوام تحلیل رفته اند. در مورد تعداد جمعیت ترکان جهان  آمارهای مختلفی منتشر شده است برآوردی که برای سال 2000 میلادی شده است، 163,470,000.[1] نفر بوده که اینک با احتساب افزایش یک درصد در سال برای سال 2015 میلادی باید 000،000،188  تا دویست میلیون نفر باشد.

بر اساس اسناد موجود از اوایل سدة اول هجری  / نیمة دوم سدة ششم میلادی نام ترک در امپراتوری پهناور گوک ترک بر اقوام متعدد و غالباً ترک زبان اطلاق گردید و این نام در خارج از مرزهای امپراتوری و در کشورها و سرزمینهای مجاور نیز شناخته شد. بیزانسی ها که از دیرباز با اقوام و قبایل صحرانورد ترک زبان و غیرترک زبان ارتباط و آشنایی داشتند، پس از تشکیل امپراتوری گوک ترک و ایجاد مناسبات سیاسی و اقتصادی با آنان از ترکها سخن به میان آوردند

در نیمهء اول قرن ششم میلادی‌ گروهی از اقوام آلتائی از مساکن خود در جنوب چین و روسیه مهاجرت کرده‌ به اتفاق‌ بعضی از قبایل همسایهء خویش امـپراطوری عظیمی‌ تشکیل دادند که قلمرو آن بین‌ سرزمین مغولستان و دریای‌ سیاه بود. بانیانِ‌گذاران این امپراطوری بزرگ،نخست عنوان‌ ترک‌ را برای خود برگزیدند که در زبان ایشان بـصورت تـوروک turuk به معنی قوی بکار میرفت.چینیان این‌ اقوام را به زبان خود:تو-چوئه tu-chueh یا به قرائت‌ دیگر‌ تو-کیو tou-kiue می‌خواندند.اقوام متشکل این امپراطوری ترک در سال 582 میلادی  به دو دستهء تـرکان شـرقی و غربی تقسیم شدند.[2]

اولین امپراتوری  منسجم تاریخی ترک همان ترکان هون است. دورة روشن تاریخ امپراتوری هون از 209 قبل از میلاد آغاز شد و قلمرو آن با مغلوب کردن قبایل مختلف ترک و مغول و تونگوز و هندواروپایی ، از دریاچة بایکال تا تبت و از دریای خزر و کوههای اورال تا رود زرد (هوانگ هو) گسترش یافت و اراضی شمالی چین را در بر گرفت . در همین دوره دیوار بزرگ چین برای جلوگیری از حملات هونها ساخته شد. امپراتوری هونهای جنوب شرقی پس از آنکه در 216 میلادی به دست امپراتوری چین منقرض شد، چند قسمت گردید. [3]

هون ها در حدود سال ۳۵۰ پس از میلاد به مرزهای خاوری ایران حمله کردند ولی لشکر ایران تحت شاهنشاهی شاپور دوم(شاه ساسانی) از ورود آن‌ها به مرزهای ایران جلوگیری کرد. البته گروه‌ها و قبایلی از ترکان حتی پیش از قرن پنجم میلادی به مرزهای شرقی و نیز شمالی دولت ساسانی در قفقاز رسیده بوده‌اند[4]بعدها هون‌ها به رهبری شاه خود (گرومبات ) به لشکر ایران پیوستند و در لشکرکشی شاپور دوم به بخش تحت چیرگی رومیان در میان‌رودان او را همراهی کردند. هون ها پس از شکست از سپاه ایران ساسانی در ارمنستان در ۴۴۱ م.، پادشاه هون، آتیلا، که آرزوی برقراری امپراتوری در سر داشت، وارد جنگ با امپراتوری بیزانس شده و در ۴۴۳ م. بیش از ۶۰ شهر بیزانس در بالکان و یونان امروز را ساقط می‌کند. بعد از آن آتیلا متوجه ضعف امپراتوری روم غربی شده و از ۴۵۱ به مدت چند سال به گل، کاتالونیا و نواحی شمال ایتالیا لشکر کشی می‌کند.ولی در همین سال یعنی ۴۵۱ م. در نبرد کالون در فرانسهٔ امروزی مغلوب آیتوس سردار رومی شد. مجدداً در سال ۴۵۲ آتیلا به رم، پایتخت امپراتوری روم غربی نزدیک شد و مورخین در اینکه چرا رم را تصرف نکرد شک دارند. عده‌ای برگرفته از نوشته‌های کلیسا معتقدند که پاپ لئوی اول در دیداری با آتیلا او را متقاعد ساخت که از ساقط کردن رم چشم پوشی کند. عده‌ای دیگر معتقدند که سپاه هون گرفتار بیماری احتمالاً مالاریا شده و مجبور به بازگشت شد.[5]

به طور کلی همه ی قبایلی که بعدا در تعریف  ترک شناخته شده اند از جمله: (ترک ها- قیرقون ها –آقاجری – اون اوک(ده قبیله) –تبقاچ – کومان ها – یموت ها –  تیوزها- کویان ها –سیبوک ها – لان ها – کوت – گوکلان – اورپان – اوشین -)  و سایر قبایلی که در نام خود پسوند هون ( گون)-} برابر با خورشید و مهر است{. بر خود داشتند. کلمه هون به معنی  حاکم دولتی – در زبان ترکی مترادف از با خان – مرد – مردم می باشد. بخشی از هون ها هستند.

سرزمین اولیه هون ها در سال 1390 قبل از میلاد در ناحیه اوردوس Ordos در شمال دیوار چین بوده است. در سال 770 پیش از میلاد بخشی از چین را به تصرف درآوردند. منابع چینی  در سال 650 پیش از میلاد از کوچ قوم (سای سه Sai/Se (در ایران به نام  سکا ها  Sakas  یاد می کنند.

در نقشه هردوت در سال 450 پیش از میلاد از اقوام ترک در بخش شمال شرقی دریای خزر  به نام  اغوز«آس- AS Oguz Türkic "As-Tribe که همان قبچاق ها هستند خبر می دهد..ترکان آقاجاری "Agach-Eri", Forest Peopleکه منسوب به ترکان مقیم در جنگل ها هستند.به نام" "Agathyrs آقاتیر ها اسم برده شده است.

در اسناد چینی  در سال 320 قبل از میلاد نوشته است که : سال ها قبل از دوره ما قومی به نام «هون» دردامنه کوه های آلتای زندگی می کردند و بعدا به پنج قبیله کومان- کوبان- قرقیز وچو کیشی و ترکان. Kuman or Kuban, Kyrgyz, Chu-kishi and Turks تقسیم شدند . اولین نوشته مستند در رابطه با این مردم با چین از قرارداد صلحی نامبرده شده است که در سال 316 قبل از میلاد امضاء شده است.

در سال 91 پس از میلاد هون ها توسط Deu Sin and Syanbi طوایف دوسین و سیبانی شکست خوردند. و در سال 185 میلادی ژوان ژوان ها از اقوام  چین منطقه آلتای را تسخیر کرده و اقوام ساکن در آن دیار از جمله هون ها را پراکنده کردند.[6]

بعد از درهمپاشیده شدن امپراتوری هون ها، امپراتوری گوک ترک شکل گرفت . این امپراتوری از همان آغاز تأسیس مانند امپراتوری هون ، با دولت دوگانه اداره می شد که فرمانروای یکی از آن دولتها بومین و دیگری ایستمی ، برادر کوچک او بود. در دوران حکمرانی بومین خان (زمان حکمرانی از ۵۵۳ تا ۵۷۲ میلادی)، دسته‌های جلودار اردوی ترک‌ها به سالاری برادر بومین خان، ایستمی خان تا به سرحد ایران رسیدند و در غرب تا سواحل دریای سیاه را اشغال نمودند. در نتیجه امپراتوری خیلی مقتدر بادیه نشینان عرض وجود نمود که سرزمین عظیمی را از  مرز های کشور کره تا سواحل دریای سیاه  را در بر می‌گرفت.

حضور ترکان در ایران

در دوره کورش بزرگ و پس از آن داریوش آسیای صغیر تا دریای سیاه  برای چندین قرن بخشی از ایران زمین بود. می دانیم که این دیار سرزمین ترکان بود و بعدا شرح خواهیم داد که چند قرن پیش از آن نیز قشقایی ها در آن دیار زندگی می کردند. ولی ورد ترکان به فلات ایران مدت ها بعد از این دوران است.

در نتیجهٔ منازعات داخلی در میان این ترکان در ابتدای قرن هفتم میلادی، خاقانات ترک به دو قسمت خاقانات شرقی ترک و خاقانات غربی ترک تقسیم گردید.[7]  یک گروه عظیم از این ترکان، قومی است به نام غز یا تغز اوغز(اوغز نه گانه) از ترکان شرقی بودند که بخشی از آنان به سوی  ایران  کوچ کردند.

هر چند که مهمترین دوره مهاجرت ترکان به سرزمین ایران با آمدن سلجوقیان آغاز میشود. ولی قبل از مهاجرت سلجوقیان ،  گروه هایی از ترکان غز در نقاط مختلف ایران پراکنده بودند۰ تعدادی از این ترکان در ری و نواحی آن اطراق داشتند که به آنها  ترکان  "غز عراقی" گفته میشد. این تاریخ مصادف  با سالهای قبل از ۳۹۶ هجری قمری(385 شمسی) است.

در دوره حکومت سامانیان ترکان‌ غز‌ فرمانبردار و باجگذار پادشاهان آن سلسله ایرانی‌ بودند چون ایللک خان ترک که از‌ امرای‌ ترکان‌ افراسیابی ماوراء النـهر بـود با منتصر آخرین پادشاه سامانی درافتاد. رئیس ترکان غز که‌ حارث‌ علم‌ بردار نام داشت با سه هزار تن از لشکریان خود بیاری منتصر آمد.منتصر‌ با‌ کمک‌ غزان و حـکام مـحلی در شعبان سال 394 هجری در نزدیکی بورنمذ توانست‌‌ قوای‌ ایللک‌ خان را شکست دهد. بنا بر این از این دوران گروه زیادی از ترکان در ایران به صورت مشخص حضور داشته اند.[8]

ورود و حضور ترکان در فارس

ابن خلدون تاریخ نگار مصری در کتاب خود بنام «تاریخ ابن خلدون» در باره وجود ترکان در فارس در دوره دیلمیان می نویسد:«بهاء الدوله  در سال ٣٨۴ ه ق(374شمسی)، به سردارى طغان ترک، سپاه خود را به خوزستان گسیل نمود. این سپاه به شوش رسید. یاران صمصام الدوله از آنجا بیرون رفتند، و طغان شهر را بگرفت. بیشتر سپاهیان بهاء الدوله ترکان بودند، و سپاه صمصام الدوله دیلمیان. علاوه بر آن افراد قبایل تمیم و اسد نیز با او بودند. صمصام الدوله با این سپاه روانه شوش شد، تا دمار از ترکان برآورد. چون شب فرا رسید، راه گم کرد، و چون صبح دمید، طلایه‌داران ترک آنان را بدیدند، و آمادۀ نبرد شدند و بر سر راهشان کمین گرفتند.

در این نبرد سپاه صمصام الدوله در هم شکست و بسیارى از سپاهیانش، یا در میدان نبرد، یا در اسارت کشته شدند .بهاء الدوله در واسط بود، که از ماجرا آگاه شد، و به اهواز آمد. طغان را در آنجا امارت داد، و خود بازگشت. صمصام الدوله به فارس رفت و از ترکان هر که در آنجا یافت بکشت-بقایاى آنان به کرمان گریختند، و از پادشاه سند اجازت خواستند، که در سرزمین او فرود آیند. او نیز اجازت داد و چون درآمدند به دیدارشان شتافت، و یاران خود را فرمود تا تیغ در آنان نهند و تا آخرین نفرشان را کشتار کنند»[9].

فارسنامه ناصری نیز در ذیل وقایع مربوط به سال ۳۸۵ ه-ق(374 شمسی)  چنین می نویسد:»" صمصام الدوله حکم کرد تا آنچه ترک در فارس است همه را کشتند و باقی ماندگان از طرف کرمان به جانب سند گریختند"[10]

 کسروی می نویسد:« ابن اثیر در سال ۳۹۶ لشکر فرستادن ایلک خان را بر خراسان و در سال ۳۹۷ لشکر کشی خود او و جنگهای محمود را با ایشان می نگارد. در هر دو جا نام ایل خلج و ترکان غز را میبرد که در خراسان در نزدیکیهای مرو نشیمن داشته و هوا خواهان محمود بوده اند. و چنانکه ما میدانیم طایفه دیگری از غزان  (جزاین طایفه غزان عراقی) در زمان محمود در خراسان نبوده اند پس از اینجا ست که آوردن  محمود این طایفه را به خراسان پیش از سال ۳۹۶ بوده و نوشته های گردیزی و دیگران از روی اشتباه نبوده است. نیز از عبارتهای ابن اثیر پیداست که محمود ایشان را برای نشیمن دادن در سرحدهای خراسان آورده بود و تا دیر هنگام فرمان بردار و هوا خواه محمود بوده اند. ولی چندی نمی گذرد که ایشان سر به شورش و نا فرمانی می آورند و با لشکرهای محمود میجنگند و دسته هائی از ایشان در عراق(اراک) و آذربایگان و ارمنستان و دیاربکر پراکنده میشوند. و داستان این ها در این سر زمین بسیار شگفت انگیز است. زیرا با آنکه مشتی مردم بیگانه بودند و پیشوای توانا و کاردانی برای خود نداشتند و شماره ایشان از زن و مرد و بزرگ و کوچک شاید بیش از پنجاه هزار تن نبوده۰سالها این سرزمین ها را بلرزه در آورده هر کجا می رسیدند همچون سیل و آتش فرا گرفته از تاراج و کشتار باز نمی ایستادند و کسی را از فرمانروایان بومی یارای دفع ایشان نبود. این خود شگفت انگیزترین داستان است که خاندان آرجرونی که پاد شاهان واسپورگان بودند از ترس این ترکان دست از کشور و مرزبوم خود برداشته به سیواس کوچیدند. تا طغرل بک و برادرانش(سلجوقی) به ایران آمد و بنیاد پادشاهی نگذارد مردم از گزند و آزار این طایفه نیاسودند ".[11]

این گروه از ترکان که شامل طایفه خلج و ترکان غز بودند که در نواحی خراسان و نزدیکیهای مرو نشیمن داشتند. که توسط سلطان محمود به خراسان آورده شده بودند ولی به علت ظلم و ستمی که بر آنها وارد میشد ناگزیر از مهاجرت شدند و روانه کرمان واز انجا به سپاهان (اصفهان ) روی آورده بودند.[12]  این گروه از ترکان در برخی از تاریخ ها  به نام«قاچقایی» یعنی فراری نام برده شده اند .

بخشی از ترکان خلج به فارس کوچ کرده بودند. در ایل قشقایی نیز ترکان خلج  که عضوی از آن بودند از ترکان مهاجر همراه کوچ ترکان غز بودند. و تعدادی از ترکان که به نام قاچ قایی معروف بودند در میانشان بود.  در ایل قشقایی طایفه ای نیز به نام طایفه قاچ قایی ثبت شده است. این گروه عضوی از ایل قشقایی بودند و نه تمام ایل قشقایی . بخشی از این طایفه قاچقایی در میان ترکان مقیم کرمان نیز بودند.

بنا بر این می توان گفت که گروهی از ترکان قبل از سال 384 ه ق(374 شمسی) در منطقه فارس حضور داشته اند.

 

( در بخش بعدی به سوابق حضور قشقایی ها در تاریخ ایران و شهرهای با نام قشقایی در جغرافیای جهان و ....)

 

 

 

 

برگی از تاریخ باستانی قشقایی ها

وحشت از شمال - قوم قشقایی

۲۶/۹/۲۰۱۹

امپراتوری هیتی برای بیش از پنج قرن بر آناتولی باستان (ترکیه فعلی) تسلط داشت. اگر پادشاهی از  همسایه ها  به این کشور حمله می‌کرد، هیتی‌ها دولت متخلف را در هم می‌کوبیدند و آنها را دست نشانده خود می کردند. هنگامی که امپراتوری‌های بزرگ معاصر مصر یا آشور به سرزمین هیتی تجاوز  می کردند، هیتی‌ها ارتش قدرتمند خود و دست نشاندگان تحت فرمان را فرا می خواندند و به جنگ می رفتند - معمولاً  آن ها شکست داده فرعون یا پادشاهان آشور  و مصر را با خواری و حقارت به خانه شان می فرستادند. اما برای امپراتوری هیتی یک خطر مداوم وجود داشت که نه به شکل یک امپراتوری رقیب یا یک پادشاهی زرنگ وجود داشت. بلکه این تهدید یک خطر و تهدید دائمی بود و به طور ساده  قابل سرکوب یا تسخیر نبود.

این دشمن دیرینه قوم قشقایی بود. قشقایی ها - که به نام های قاشقا، گاگسا و کاسکیا نیز شناخته می شوند - از مردمان عصر برنز و ساکن و بومی شمال ترکیه بودند. این قوم  مردمی سرکش و  سرسخت بود، آنها در کوه‌های پونتیک (یا «کوه‌های سر به فلک کشیده» در دوره امپراتوری‌های برنز) زندگی می‌کردند، سرزمینی طولانی و صخره‌ای -  مشرف بر سرزمین‌های مرکزی دولت هیتی‌ها. آنها عنوان و مقام و سازمانی به صورت پادشاهی نداشتند، اما آنها پرجمعیت بودند و در دوازده قبیله (احتمالاً بیشتر) گروه بندی شده بودند، که هر کدام در یک سکونتگاه چوبی به هم ریخته زندگی می کردند، جایی که به طور متناوب خوک هایی برای زندگی پرورش می دادند و (همانند حکومت های باستانی) برای چپاول، ویران کردن و غارت به سرزمین هیتی ها حمله می کردند. هر زمان که فرامانروایی از شاهان هیتی سعی می کرد با آنها مقابله کند، آنها دوباره با عقب نشینی خود در کوه ها پراکنده شده و خود را ایمن می کردند. سپس، هنگامی که  شاه هیتی  و ارتش امپراتوری او در لشکرکشی‌های دور از سرزمین‌های مرکزی غایب بودند،قشقایی ها دوباره به سراسر سرزمین‌های هیتی یورش می کردند. دست به غارت و چپاول می زدند.

در حدود سال ۱۴۰۰ قبل از میلاد، قشقا ها از خانه های کوهستانی خود فرود آمدند و قلمروهای هیتی را که در شمال رشته کوه قرار داشتند، تا ساحل دریای علیا (دریای سیاه امروزی) تسخیر کردند و شهرهای مقدس هیتی، نریک، زالپا و حکمیس را در طول راه فرو ریختند. .

پس از  این شکست دولت هیتی با از دست دادن آن سرزمینهای شمالی، برای دفاع از کشور خود، زنجیره ای از قلعه ها و برج ها را در امتداد لبه جنوبی رشته کوه ساختند تا  بتوانند در اینده خود را از گزند قشقایی ها حفظ کرده و حمله های آن ها را مهار کنند. با این حال،  این اقدامات فقط تا حدی مؤثر بود - گروه های قشقایی  چندین دیوارهای دفاعی هیتی ها را در هم  شکستند و آتش و خشم را بر قلب هیتی ها وارد کردند.

حملات در مقیاس کوچک و متوسط ​​بدون شک پرهزینه و دردسرساز بود، اما در موارد نادری که بسیاری از قبایل قشقایی ها رقابت های خود را کنارمی گذاشتند و علیه هیتی ها متحد شدند. این حملات ویرانگر و خرد کننده بودند.

این حملات که در اطراف و نزدیکی شهرها هایاسا - ایشووا  که نقاط مهمی بودند رخ می دادند تهدیدات بزرگی به شمار می آمدند. و حمایت از مردم ساکن این دیار دشوار می شد. در واقع ، در بیش از یک بار، این گروه‌های شمالی (قشقا ها) به سمت جنوب، تا پایتخت هیتی‌ها، هاتوسا، رفتند و شهر مزبور را به آتش کشیدند. بیش از یک بار تاج و تخت  (پای تخت)هیتی ها به دلیل ترس از تهدید قشقاها به جنوب کشور منتقل شد.

در طی سالها مبارزه مداوم، هیتی ها دریافتند که هیچ گاه نمی توانند این قوم را شکست دهند و قشقاها  هرگزتسلیم نمی شوند. با این حال، بعد از یک قرن کشمکش، در حدود 1300 قبل از میلاد، Hattusilis III (شاهزاده هاتو سیلیس سوم

      در امپراتوری های دوره برنز) موفق شد «شمال از دست رفته» را  از قشقاها پس بگیرد، و همچنین  وی گروهی از رزمندگان قشقایی را وارد ارتش هیتی کرد و در حقیقت وی پیشگام ثبت نام سربازان  قشقایی در ارتش هیتی بود - چیزی که باید به روابط بین دو قوم کمک کرده باشد. .

نوشته شده توسط: Author Gordon Doherty,  writer, history. ترجمه توسط نوروز فولادی -

 

 

 

قوم قشقای باستان و دولت باستانی هیتی

 

 

بر گفته از نوشته :در مورد برخی از قبایل یا مردم ماوراء النهر با توجه به قومیت ارمنی

برگرفته از Gr.Kapantsyan، Hayasa - گهواره ارامنه، ایروان،

1947، ص 128-146 (به روسی)

GASHGA or KASHKA

قشقا یک اتحادیه از قبایل متعددی بود که در متون هیتی از قرن پانزدهم پیش از میلاد به بعد ذکر شده است.  بر اساس کتیبه های مورسیلی دوم پادشاه هیتی، تقریباً تمام مناطق در  غرب فرات علیا تا  ناحیه «اززی Azzi) شامل پالا، تورمیتا و غیره متعلق به این مردم به  نام – Gashga, Kashgam- Kashka بوده  یا تحت نفوذ آن ها بوده است. تصور می شود که این قوم یا قبیله با کاسیت هایی که به طور مداوم یورش می بردند، یکسان باشد.

پادشاه آشور تیگلاتپیلسر اول (حدود 1115-1093) دریکی از کتیبه در منشورهای خود این قوم قشقا را (matKas-ka(a)-iapl) به عنوان سربازان دولت هیتی معرفی کرده است.

آن ها به همراه «اورومو» بعد از آن ها «کوموه» یعنی «کوماگنه» در جنوب ناحیه «ساماساتا» در کنار رود فرات بوده اند. (در کتیبه پادشاه اورارتویی ساردوری – کوماها) ذکر شده است.

 در زمان پادشاه تیلغات (تیگلات) پپلسر  Tiglathpileser چهارم ( پادشاه آشور در ۷۴۵-۷۲۷ پیش از میلاد)  در 738 قبل از میلاد از شاهزاده ای قشقایی به نام دا-دی-یلو(  Kaskaean Dadilu - ( mDa-di-i-lu) یاد می کند.

نام این شاهزاده( aluKas-ka-a-a) ، پس از  اسم شاهزادگان گورگوم و ملید (ملیتن). به صورت قشقا -یی هم نوشته می شود

( پدر هروزنی ) از این نظر فرض می‌کند که کتیبه‌های آشوری نیز  قبایل قشقا را در ساحل راست فرات علیا نشان می دهد.

از شرح لشکرکشی های مورسیلی دوم، پادشاه هیتی، این امر مشهود است  که قشقاییان آراونا را تحت سلطه یا کنترل خود در آورده بودند(آرناوا ی در حال حاضر به نام آرابان اوواسی در کنار رودخانه آرابان سو در شمال ساموساتا جنوب میلتون و در شمال حکمرانی (پالا) – هیتی و منطقه مربوط به «هایا سا و آززی » قرار دارد.

اما از آنجایی که قشقایی ها گاهی به آزار و اذیت و پاره ای اوقات به تسخیر و تصرف منطقه «پالا» مبادرت می کردند . و طبق  اطلاعاتی که من در دست دارم «پالا» ها در بخش شرقی دره «کلکیت» در منطقه ای که «جرجانیس) به آن ملحق می شود زندگی می کرده اند، این مردم قشقا را هم باید در همین دیار اقامت داشته باشند.

 اما «Gotze – گوتزه) پژوهشگر محل زندگی آن ها را منطقه « Pontus» می داند ( پونتیس سرزمینی در جنوب دریای سیاه و شرق ترکیه فعلی است) قشفایی هایی که در منطقه «بی هونیا Bihunia) به صورت شاهی حکمرانی می کردند، با اقوام آززیان همسایه بودند که در ناحیه ای بین تگراما که میان دو ناحیه دیورگی و میلیتا  و زیمعریا (در حال حاضر زیمارا) بودند که گاهی به منطقه علیا و یک بار هم تا منطقه هاتوشا پایتخت هیتی رسیده و آن را غارت کرده بودند. این  گشادگی سرزمین مانند حرکت هواشیان ها در شمال شرقی به جنوب بود که آن ها هم به نواحی گانووارا و شاموهی دست یافته بودند..

قشقایی ها در محل و نواحی مختلف و گسترده ای پراکنده بودند که از مناطق ساموساتا شروع می شد وتا  به حوزه پونتیک ادامه داشت، و نشان از موفقیت  و حضور غالب  یک عشایر بزرگی است که در پاره از موارد در فاصله های بسیار  از هم قراردارند و گاهی در میانشان عشایر دیگری جای داشته و زندگی می کرده اند.

احتمالاً برخورد با این اقوام چابک و فرار برای شاهان هیتی بسیار سخت بوده است. در متون که به خط میخی به دست آمده است، آنان برای عبور سربازانی که هدایایی برای خدایی طوفان ها حمل می کردند با هم متحد شدند که بتواند از عبور این کاروان ها در برابر  حمله این «مردم قشقایی» دشمن جلوگیری کنند.

 در هر حال (پدر هرزونی – نریک را یک استان یا شهر مهم هیتی معرفی می کند.او لین نکته مهم این است که این منطقه در مرز میان قشقایی ها و هیتی ها قرار داشت و احتمالا در ناحیه فرات بالا و یا به گفته ی گوتز در منطقه پونتیک واقع شده بود.

گروهی از این قوم قشقایی بعد ها به حوالی کوه های زاگری در منطقه بین النهرین شمالی مهاجرت کرده و ساکن شدند. حتی تعدادی از ان ها در شهر شیراز (در ایران) و شهر فیروزآباد فارس روی آوردند و پاره ای هم در عراق در نزدیکی شهر سلیمانیه همانند قبیله کردان جنگجو ، زندگی می کنند. حتی شاهزاده (فئودال) ارمنی هم در دانشنامه جغرافی خود از حکومت طولانی این قوم قشقایی در غرب ماورالنهر نیز اطلاع می دهد.

 

نقشه سرزمین قشقا و حکومت های اطرافش

 

ترجمه و تدوین : نوروز دّرداری (فولادی)