قشقایی ایران

قشقایی ایران

معرفی قوم تاریخی ایران - قشقایی که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد. نوروز دّرداری (فولادی)
قشقایی ایران

قشقایی ایران

معرفی قوم تاریخی ایران - قشقایی که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد. نوروز دّرداری (فولادی)

کتاب تاریخ اجتماعی و سیاسی ایل بزرگ قشقایی - فصل اول

 

فصل اول :سابقه تاریخی ایل قشقائی

 منشاء نام ایل قشقائی

ایران در روند چندین هزار سال تاریخ خویش ، به دلیل موقعیت جغرافیایى ویژه اش - پل ارتباطى میان اقوام شرق و غرب - نقش مهمى را در روابط اجتماعى ملل ایفا نموده است. 

 همین امر باعث شده است تا در جاى جاى این سرزمین پهناور، اقوام مختلف همواره در تردد باشند و بعضا در موقعیت مناسب در منطقه اى ا ز این سرزمین سکونت اختیار کنند و یا براى خود حکومتى ایجاد نمایند. برخورد این حکومت ها با یکدیگر و تاثیر و تاثر پذیرى از همدیگر در روابط اجتماعى ، گاه باعث جذب و مستهلک شدن   قومى در قومیتى دیگر و گاه در نشیب و فرازهاى تاریخى باعث اضمحلال کامل آنان شده است.   

اماهمین فرایندهاى اجتماعى نیز باعث دوام و بقاى چندین هزار ساله سرزمین ایران گردیده است.

به طورى که دانشمندان ، این سرزمین را یکى از هفت منطقه ى تمدن ساز بشرى به حساب مى آورند.

سرزمین ایران بزرگ در قدیم دارای محدوده ای به شرح زیر بوده است:

از شرق  به رود سند در هندوستان و در غرب به میان رودان ( بین النهرین)

در شمال بین ترکمنستان و دریاى خزر و ماوراى قفقاز و آمو دریا (رود جیحون)

و در جنوب به خلیج فارس و دریای عمان.

این سرزمین ها ،ایران بزرگ بوده است،و مجموعا حدود ۲/۶۰۰/۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت آن مى باشد.

در حالی که در گذر زمان و کشمکشهای تاریخی سبب جدائی برخی از این سرزمین ها از ایران شده است و در حال حاضر، مساحت  فلات ایران فعلی ۱/۶۴۸/۰۰۰ کیلومتر مربع است که حدود 63% مساحت ایران قدیم است.

قشقائی ها عشایر ترک زبانی هستند که طی ادواز مختلف تاریخی از سرزمینهای حاشیه ای(ترکستان)و وابسته به ایران بزرگ، به فلات  فعلی ا یران کوچیده اند وقرن ها پیش در جنوب ایران ساکن شده اند.(اسناد جدیدی را در رابطه سابقه تاریخی ایل قشقایی که ساکن آناتولی (ترکیه ) بوده اند را در کتاب تاریخ گمشده قشقایی ارائه کرده ام )

تاریخچه ایل قشقائی مانند بسیاری از حوادث تاریخی، مبهم است و دانستنیهای ما در باره گذشته این ایل بزرگ ناچیز و ناقص است به د رستی معلوم نیست که ترکان قشقائی چه زمان و از کدام سر زمین و بر اثر چه عواملی و از پی چه حوادثی به ایران آمده  و سپس به فارس کوچ کرده اند.

بر رسی تاریخ ایل قشقائی با یک علامت استفهام بزرگ و از نام این ایل آغاز میشود. ریشه لغوی لفظ قشقائی نامشخص است و آمیخته با افسانه ها و قصه های گوناگون و حدسیات و گمانهای متفاوت و استنباطها و نتیجه گیریهای کثیرالجنبه است . این روایت ها و فرضیه ها و پندارها و باورهای درست و  نا درست را میتوان به دو دسته متمایز تفکیک کرد:

    الف- مفروضات زبانی و لغوی که واژه های ترکی را اصل اشتقاق کلمه قشقائی   میداند

-ب- مفروضات جغرافیائی و تاریخی که از نام جاها و مکان ها به منشاء لفظ قشقائی راه میبرد

ریشه یابی نام ایل قشقائی

از جهت لفظی و زبانی، ظاهرا" اول کسی که در جهت ریشه یابی لفظ قشقائی سعی کرده است، میرزا حسن فسائی صاحب فارسنامه ناصری است که معتقد است:

کلمه ریشه ای این نامّ - واژه ترکی "قاچ قائی" به معنی "گریخته" بوده است. فسائی این کتاب را در سال ۱۳۱۲ هجری قمری در زمان ناصرالدین شاه تقریر کرده  و در صفه ۳۱۲ کتاب چنین نوشته اند:

" چون ایل خلج از اراضی ممالک به خاک عراق عجم آمدند گروهی از آنها فرار کرده در مملکت فارس توقف نمودند و مردمان خلج این گروه را قاچ قائی گفتند یعنی گریخته و بعد از تغییرات لفظی قشقائی شد.(1)

تعبیر دوم از مستشرق روس واسیلی ولادیمروویچ بارتولد است که در جلد چهارم دایره المعارف اسلامی در مورد کلمه قشقاقئی چنین نوسته است:

" مکان اصلی قشقائی ها نا معلوم است. در زبان ترکی غربی کلمه قاشقا به معنای خال سفید در پیشانی حیوانات مانند اسب و گوسفند و گاو و امثال آن است . همچنین این لغت به معنی پهلوان پر دل و جرات و نترس می باشد. شاید کلمه قشقائی مشتقی از این کلمه باشد به خصوص اسب پیشانی سفید. بنا بر این مشکل است که ماخذ این کلمه از کاشمر یا قاچقائی را قبول کرد." (2)

در کتاب سلطان کوهستان ها از قول ملک منصور قشقائی آخرین ایل بیگی ایل قشقائی چنین نقل شده

 است .

 " ما ترک زبان و از نژاد ترکان هستیم. برخی میگویند ما از اعقاب ترکان غز هستیم و برخی

میگویند ، نام ما از "قاشقا" گرفته شده است که به معنی اسب پیشانی سفید گفته می شود. پاره ای

میگویند این کلمه از "کاشغر" گرفته شده است".(3)

:نظر مفروضات جغرافیائی و تاریخی نظریات مختلفی به شرح زیر نگاسته شده است ا ز

الف- ظل السلطان که خود سالها والی و حاکم فارس و اصفهان بوده است. در زندگینامه و خاطرات خود که به  " تاریخ مسعودی" معروف است در مورد قشقائی ها چنین نوشته است:

     " اتابک فارس سعد زنگی با هزار سوار به دیدن خلیفه بغداد میرفت در عرض راه به قشون سلطان محمد، بر خورد. جنگ عظیم نمود سلطان از شجاعت او خوش آمد. امر کرد چاکران و عسکر سلطانی دست به خون اتابک نیالایند و او را زنده به حضور آرند لهذا صفوف لشکر خوارزم زیاد بود و از چون و چند بر آن بهادر بی مثل و مانند احاطه را تنگ کرده او را دستگیر نمودند و زنده بنظر سلطان محمد خوارزمشاه رسانیدند. سلطان به او فرمود این همه خونریزی و دست پا زدن برای چه بود؟ در جواب فورا" عرض کرد برای اینکه جمال سلطان را زیارت کنم و تقبیل خاک پای مبارک کنم. سلطان را از این تملق فوری خوش آمد. او را بخشید. تاج وکمر و فرمان سلطنت بالاسقلال فارس را به او داد و فوجی از کاشغریان که عده آنها به بیست هزار می رسید همراه اتابک کرده برای تقویت حکومت و غیره و او به فارس فرستاد. این قشقائیان همان کاشغریان اند. قرا تاتارها که به حکم سلطان محمد خوارزمشاه برای تقویت اتابک به فارس آمدند. چون در نوشتجات ترکی اغلب به جای قاف،کاف رااستمعال می کنند و معمول است در نوشتجات آنها، و می نویسند.

این کاشغریها بعد از اینکه متوطن فارس شدند. فارسیان به معمول زبان خود کاف را انداخته قاف را استعمال کردند. قشقری گفتند از کثرت استعمال قشقائی شدند." (4)

            ب- حاج میرزا محمد  جعفر خورموجی در حقایق الاخبار ناصری در ذیل وقایع سال ۱۲۶۷ هجری قمری در مورد قشقائیان نوشته است:

"وجه تسمیه ایشان به قشقایی آنچه از آثار و سیر ظاهر و آشکار میشود این است که این طایفه از ترکمانان     " دشت قُبچاق " بوده و با " اتابکان سُلغُری " به این مرز و بوم به اتفاق آمده اند ، چون از تیره " طایفه یَموت " که مسمی به " قشقه " میباشند لهذا به قشقایی مسمی شدند ".(5)

 ج- میرزا محمد حسین مستوفی در سندی تفضیلی از عسکر فیروزی در زمان شاه سلطان حسین صفوی مربوط به آمار مالی و نظامی ایران در سال ۱۱۲۸ هجری قمری که در سال ۱۲۱۵ نگاشته شده است چنین آمده است::

     " یکی ابوشهر.دوم گناوه سیوم دورق که عرب چعب اند و بنا بر این شغل سپاهی گری چنانچه باید و شاید در خشکی از آنها در ازمنه سلف مفهوم نگردیده لهذا به قدر سه لک خانه وار از ایلات آورده و در کوهستانهای قریب به ساحل فارس ساکن نموده اند . چنانچه نام ایلات مذکور زنگنه گرایلی-و قشقه ای-و ممسنی است.(6)

د- آقای ابرلینگ در کتاب عشایر قشقائی فارس ضمن طبقه بندی وجه تسمیه قشقائی به مورد "قاشقا" که قبلا اشاره کردیم پرداخته است و نظریه برخی دیگر از صاحبنظران را در مورد محلهای جغرافیائی بشرح زیر نگاشته است:

  برخی از بزرگان قشقائی اعتقاد دارند که نام قشقائی از کاشغر یا دریای کاشکا که رودخانه ایست درازبکستان گرفته شده است. جالب توجه است که دهکده ای بنام قاشقای در ۴۳ کیلومتری بوستان آباد آذربایجان وجود دارد. و در پایان می افزاید که نگارنده بیشتر به نظریه دوم یعنی همان نظریه جغرافیائی معتقد هستم. ولی تحقیقات بیشتری برای روشن شدن اساس این کلمه لازم است.(7)

ْه- مترجم کتاب انقلاب ایران به قلم ادوارد بران آقای احمد پژوه در مورد قشقائیان چنین نوشته است:

   " در بین مجاهدین ضد انگلیسی اسیر در هند به یک فرد قشقائی بر خورد کرده است که اصل او از ترکستان چین بود و حتی از وجود ایل قشقائی در ایران بی اطلاع بود".(8)

و-مرحوم مشیرالدوله پیر نیا در تصحیح تواریخ کل نژادهای ایران۰ تحقیقات وسیعی بعمل آورده در این مورد می نویسد:

  " ایل قشقائی از ایلات قفقاز است که هنوز هم قریب بیست هزار خانوار در بند قفقاز بنام "کشکائی" موجود و ساکن می باشند و حتی در یک قسمت از کوه وکمر در بند قفقاز به لفظ ترکی حجاری شده است که ترجمه آن چنین است( در اینجا مینشینند ایلات کشکائی)."(9)..

ز-سعید نفیسی در تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در جلد اول صفه ۱۸ چنین آورده است:

 " پیوستگی ترکان غربی با یکدیگر باندازه ای است که هنوز طوایفی بنام قشقائی که ضبط درست آن قاشقایی است ، در دورترین نقاط شمالی قلمرو ترکان غربی هستند و همین نام در میان ترک زبانان جنوب ایران دیده میشود. آهنگها و سرودهائی هم هست که هر دو گروه با این همه مسافت و بیش از سیصد سال زمانی که در میان شان هست هنوز میخوانند و تغنی میکنند"(10)

ح-در تاریخ حبیب السیر نوشته خواند امیر که در سال ۹۲۹ هجری قمری به رشته تحریر در اورده است ضمن شرح وقایع سال ۸۱۳ هجری چنین قلم زده است:

" شیخ نورالدین از حاکم مغولستان محمد خان مدد طلبید و میان میرزا الغ بیگ و امیر شاهد ملک اندک نقاری واقع شد و امیر مشارالیه کرت ، دیگر جهت دفع شیخ متوجه کردستان گردید معلوم نیست که حال بکجا منجر خواهد شد. بنا بر این مقدمات خاقان خجسته صفات دغدغه به خاطر دریا مقاطر راه داده باز بجانب ماورالنهر روان شد و پس از قطع منازل و مسالک در ۲۱ جمادی الاول سال مذکور از آب آمویه عبور فرموده و عنان یکران تا موضع "قشقا" باز نکشید و... (11)

  ط - شیرین اکینز در کتابی که در مورد اقوام مسلمان شوروی تهیه کرده است در مورد گویشهای زبان ازبک نوشته است:

  " زیر گروه شمال غربی (شامل گویشهای خوارزم جنوبی و زیر گروه جنوبی (شامل گویشهای، کاشکه دریا و منطقه سمرقند) زبان جدید ازبک مبتنی بر گروه گویش تاشکند- فرآعنه است. واژگان زبان ازبک اساسا ترکی است".(12)

باید توجه کرد کاشکه دریا که در اینجا نامبرده شده در حقیقت همان "قشقه" است که در لاتین "ق" به صورت "ک" نوشته میشود و آن رودی است در منطقه بخارا و سمرقند که بنام دریای قشقه معروف است.

- اگون واکستیدی  – EGON EICKSTEDI

نویسنده دیگری است که در کتاب خود در سال 1961 انتشار داده ، معتقد  است که بخشی از قشقائیان از این منطقه (کاشکه دریا) هستند.                                                                                                                                                                                                                                

با توجه به اطلاعات فوق میتوان نتایج زیر را مورد توجه قرار داد. 

            1- مفروضات زبانی و لغوی که شامل قاچ قائی ۰ قاشقا و کاشغری است بیشتر به حدث و گمان متکی است و مبنای مشخصی ندارند. به همین جهت از طرف بسیاری از محققین پذیرفته نشده اند..

- 2- مفرضات جغرافیائی بیشتر مورد قبول است و دلیل تاریخی از جمله نوشته های فوق و شواهد موجود اعتبار آن را افزایش میدهند.

آنچه مولف در نظر دارد که جمع بندی کند و امیدوار است که پژوهشگران در آینده آنرا بیشتر مورد توجه قرار دهند به شرح زیر است:

الف - سرزمینی بنام قشقا در ترکستان وجودداشته است که محل آن نزدیک سمرقند و بخارا جائی در اطراف شهر کیتاب که امروزه بنام دوشنبه معروف است قرار داشته و مردمان آن ترک زبان بوده اند(حبیب السیر)

ب - رودخانه ای بهمین نام قشقا یا قشقه در این منطقه وجود دارد و در حال حاظر نیز به همین نام   خوانده میشود.  Kashka

ج -  بنا به نوشته دکتر سعید نفیسی طایفه ای بنام قشقائی(کشکائی) در قفقاز و بر اساس نوشته آقای احمد پژوه گروهی به همین نام در ترکستان چین هستند. بنا بر این باید قومی به این نام در سرزمین ترکستان وجود داشته باشد .

د - ترکان غز در بادغیس و ترکان خلج در کاشغر می زیسته اند که در جوار همین سر زمین قشقا بوده است و میدانیم که اکثر ترکان مهاجر به ایران از همین گروه بوده اند.

ح - با توجه به هم مرز بودن ترکان غز و خلج با سرزمین قشقا و مهاجرت آنها به ایران بنظر میرسد که این ترکان نیز همراه آنها وارد ایران شده باشند.

    بنا بر این :

 

سر زمینی بنام قشقا و طایفه ای باسم قشقه (قشقا) و رودخانه ای بنام قشقا (کاشکا) و زبانی ترکی با گویش قشقه ای، در ترکستان وجود دارد.

پس این نظر که ترکان قشقائی از سرزمین ترکستان۰ از محلی بنام قشقا و از اقوامی بنام قشقه(قشقا) و در جوار رودی به همین نام می زیسته اند۰ بیشتر منطقی و قابل  قبول است.

این ترکان همرا با مهاجرت ترکان غز و خلج به ایران مهاجرت کرده و برخی از راه ایران به قفقاز کوچ کرده اند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تاریخ مهاجرت ترکان به فلات  ایران

از تاریخ دقیق مهاجرت ایل قشقائی به ایران نیز سند دقیق و روشنی در دست نیست.و اینکه چگونه و از چه زمانی در فارس مستقر شده اند نیز روایات مختلفی وجوددارد.

در این بخش به بررسی اسناد و نوشته های موجود تاریخی می پردازیم تا راهی به سوی روشن شدن این امر باز کنیم.

چون فارس سر زمین اصلی استقرار این ایل است۰ به تاریخ مهاجرت ترکان به این منطقه می پردازیم:

مهاجرت ترکان به فارس

مهمترین دوره مهاجرت  ترکان به ایران با آمدن سلجوقیان آغاز میشود. ولی قبل از مهاجرت سلجوقیان ، ترکان غز در ایران پراکنده بودند۰ تعدادی از این ترکان در ری و نواحی آن اطراق داشتند که به آنها  ترکان         "غز عراقی" گفته میشد. این تاریخ مصادف  با سالهای قبل از ۳۹۶ هجری قمری(385 شمسی) است.

این گروه از ترکان که شامل طایفه خلج و ترکان غز بودند که در نواحی خراسان و نزدیکیهای مرو نشیمن داشتند. که توسط سلطان محمود به خراسان آورده شده بودند ولی به علت ظلم و ستمی که بر آنها وارد میشد ناگزیر از مهاجرت شدند و روانه کرمان واز انجا به سپاهان (اصفهان ) روی آورده بودند.    (13)

ترکان خلج که در حال حاضر عضوی از طوایف تشکیل دهنده ایل قشقائی هستند همراه این ترکان    بوده اند.

اما با ورق زدن تاریخ در می یابیم که ترکان از مدتها قبل از این تاریخ نیز در ایران و فارس بوده اند که به پاره ای از  این موارد اشاره میکنیم:

استخری که در گذشت وی سال ۳۴۶ هجری است در کتاب "معا لک و مما لک" خود در مورد کوچ نشینان فارس چنین نوشته است:

"وجود های کردان بیش از ان است کی، در شمار اید و گویند کی،پارس پانصد هراز باشند.کی در زمستان و تابستان به چراگاه ها نشینند و کی باشد از ایشان کی دویست مرد پیوسته دارد از چوپان و مزدور وشاگرد و غلام و انچه به این ماند و عدد ایشان نتوان شناخت مگر از دیوان صدقات."

در زبان فارسى واژه کُرد بر چوپان و شبان دلالت دارد. در گویش طبرى واژه کُرد به‌معنى چوپان است. اکنون در مازندران این واژه به چوپان گوسفند اطلاق مى‌گردد، در پهلوى این واژه به‌صورت کورتان یا کوریتان به‌معنى شبانان است.

 

ابن بلخی در تاریخ خود بنام فارسنامه ناصری ضمن شرح وقایع زمان رکن الدوله دیلمی در سالهای      

 ۳۳۸ تا ۳۶۶ ه-ق ( 328 تا 356 شمسی) از حملات ترکان به شیراز و غارتگری آنها سخن میگوید.

در تاریخ افول خلا فت نوشته شده است که امرای دیلمی در جلوگیری از اختلافات و مشاجراتی که هر دم در ارتش آنها روی میداد عاجز بودند. در سال ۳۸۵ ه-ق( 374 شمسی) صمصام الدوله به قتل عام تمام ترکان در فارس فرمان داد و امرای دیگر آل بویه نیز بخاطر هم نژادان خود به ترکها فشار زیادی میاوردند.(14)

- فارسنامه ناصری نیز در ذیل وقایع مربوط به سال ۳۸۵ ه-ق(374 شمسی)  چنین می نویسد

" صمصام الدوله حکم کرد تا آنچه ترک در فارس است همه را کشتند و باقی ماندگان از طرف کرمان به جانب سند گریختند" (15).

- در شیراز نامه ابوالعباس معین الدین احمد بن شهاب الدین ابی الخیر نیز در مورد حکومت ترکان در فارس می نویسد:

" امیر مودود سلغری(سر خیل) سلغریان به صحرای گندمان فرود آمدند و از آنجا تا بعرضه کوهگیلویه به خیمه اقامت بر افروختند"(سنه ۵۳۶ ه-ق)531 شمسی.

 گندمان از سرزمین های قدیمی سکونت ایل دره شوری در قشقائی است.

-: تاریخ مغول نوشته عباس اقبال نیز در این باب چنین نگاشته

" اتابک سنغر در عهد حکومت ملکشاه۰ ترکمانانی که در زیر فرمان سلاجقه بودند۰ چون خرابی که این سلسله را مشاهده کردند سر به عصیان بر داشتند. چنانکه یک عده از این طایفه به سر کردگی سنغر بن مودود در حوالی کوهگیلویه بر ملکشاه قیام نمودند. در سال ۵۴۳ سنغر به لشکریان ملکشاه غلبه کرد و شیراز را گرفت و با اختیار لقب مظفرالدین خود را اتابک فارس خواندند و سلسله سلغوریان را تشکیل داد".

- در کتاب ابن خلکان نوشته شده است

ارسلان بساسیری ترکی، که بزرک اتراک بود و در نزد العام بامرالله خلیفه عباسی منزلتی داشت که بر منبرها بعد از نام خلیفه نام اورا میخواندند. در سال۴۹۹ه.ق.(485 شمسی) در بغداد بر قائم بامرالله خروج کرد خلیفه را از بغداد بیرون نمودند . خلیفه به امیر عرب پناه برد۰ او را جای داد پس به سوار و شمشیر حایتش نموده ارسلان بساسیری را منهزم ساخته او را بکشتند سرش را در بغداد بگردانیدند.

ارسلان غلام یکی از بزرگان فسا بود و اهل فارس مردمان فسا را بسا می گویند.

(فسا در اصل بسا است و سیر به معنی سرزمین است مانند گرمسیر).

                                                                                                                                             در سفر نامه ابن بطوطه که در ربع دوم سده هشتم به سیاحت ایران آمده و به سال ۷۲۷ از راه اصفهان به شیراز سفر کردهاست که از یزدخاص (ایزد خواست) از راه دشت روم به مانین رفته است. دشت روم را مسکن ترکان اعلام کرده است.(15)

با توجه به اسناد و نوشته های فوق برخی از۰ ترکان مهاجریکه در فارس استقرار یافته اند قبل از مهاجرت عظیم ترکان که در زمان غزنویان و سلجوقیان بوده و همزمان با سلطنت دیالمه و قبل از آن در فارس زندگی میکرده اند. یعنی بیش از ده قرن ،از یکهزار سال پیش آنها در فارس حضور داشته اند.

ترکان سلغوری که با عنوان اتابکان فارس حکومت را در دست گرفتند از ترکان مقیم در حوالی گندمان بودند که از سرزمین اصلی اقامتگاه ترکان قشقائی است.

چنانچه در بالا اشاره شد میرزا محمد خورموجی، ترکان فارس را همراه ترکان سلغری میداند.

 

 

تاریخ مهاجرت ترکان قشقائی به فارس

 

   باید توجه داشت که تمام طوایف و تیره های موجود در ایل قشقائی همه ا ز یک قوم یا سرزمین واحد ویک پارچه و همزمان مهاجرت نکرده اند بلکه احتمالا بخش عمده از این ایل بنام قشقائی بوده است که به تدریج بقیه ایل ها و طایفه ها را در خود مستحیل کرده است و به صورت یک ایل واحد و یکپارچه در آمده است. آنچه مسلم است ترکان قبل از سده چهارم هجری قمری در فارس حضور داشته اند. اما قشقائیان از چه تاریخی به فارس وارد شده اند ، باید به نظریات و مستندات  موجود مراجعه نمائیم.

اول - احتمال نخستین این است که مهاجرت ایل قشقائی قبل از هجوم عظیم ترکان سلجوقی صورت گرفته باشد. یعنی از ترکان غز یا همراه این ترکان که توسط سلطان محمود غزنوی از ماوراءالنهر به خراسان آورده شده باشند و چنانچه درپیش اشاره شد پس از اختلاف با سلطان محمود از خراسان مهاجرت کرده و تعدادی از آنها به آذر بایجان و پاره ای به اصفهان و گروهی به دامنه زاگروس پناه می برند.که این امر در سالهای ۳۹۰-۴۰۰ (ه-ق)(290 تا 390 شمسی) صورت گرفته است.

مرحو م  احمد کسروی در شهریاران گمنام در مورد ترکان غز چنین اشاره دارد:

" ابن اثیر در سال ۳۹۶ لشکر فرستادن ایلک خان را بر خراسان و در سال ۳۹۷ لشکر کشی خود او و جنگهای محمود را با ایشان می نگارد. در هر دو جا نام ایل خلج و ترکان غز را میبرد که در خراسان در نزدیکیهای مرو نشیمن داشته و هوا خواهان محمود بودهاند. و چنانکه ما میدانیم طایفه دیگری از غزان  (جزاین طایفه غزان عراقی) در زمان محمود در خراسان نبوده اند پس از اینجا ست که آوردن

محمود این طایفه را به خراسان پیش از سال ۳۹۶ بوده و نوشته های گردیزی و دیگران از روی اشتباه نبوده است. نیز از عبارتهای ابن اثیر پیداست که محمود ایشان را برای نشیمن دادن در سرحدهای خراسان آورده بود و تا دیر هنگام فرمان بردار و هوا خواه محمود بوده اند. ولی چندی نمی گذرد که ایشان سر به شورش و         نا فرمانی می آورند و با لشکرهای محمود میجنگند و دسته هائی از ایشان در عراق(اراک) و آذربایگان و ارمنستان و دیاربکر پراکنده میشوند. و داستان این ها در این سر زمین بسیار شگفت انگیز است. زیرا با آنکه مشتی مردم بیگانه بودند و پیشوای توانا و کاردانی برای خود نداشتند و شماره ایشان از زن و مرد و بزرگ و کوچک شاید بیش از پنجاه هزار تن نبوده۰سالها این سرزمین ها را بلرزه در آورده هر کجا می رسیدند همچون سیل و آتش فرا گرفته از تاراج و کشتار باز نمی ایستادند و کسی را از فرمانروایان بومی یارای دفع ایشان نبود. این خود شگفت انگیزترین داستان است که خاندان آرجرونی که پاد شاهان واسپورگان بودند از ترس این ترکان دست از کشور و مرزبوم خود برداشته به سیواس کوچیدند. تا طغرل بک و برادرانش(سلجوقی) به ایران آمد و بنیاد پادشاهی نگذارد مردم از گزند و آزار این طایفه نیاسودند ".

با توجه به نوشته مرحوم مشیر الدوله که ترکان قشقائی را از ایلات قفقاز می داند و معتقد است که بیست هزار خانوار در بند قفقاز موجو و ساکن هستند که بنام کشکائی(قشقائی) معروف هستند. احتمال چند پارچه شدن این ایل در مهاجرت از خراسان به فارس و آذربایجان و قفقاز  را نباید نادیده گرفت..

اما آنچه مسلم است ایل خلج که همراه این غزان بوده اند و در این مهاجرت به سوی کرمان۰ سپاهان۰ و خلجستان و فارس پراکنده شده اند که با شرحی که گذشت دیالمه نیز با آنها در جنگ و کشمکش مستمر در فارس بوده اند.

غرابت بسیار نزدیکی بین زبان بسیاری از ترکان قشقائی و ترکان مقیم اراک و همدان و خلجستان، اطراف آن

وجود دارد که به کلی با زبان ترکان مقیم آذربایجان یا باصطلاح  آذری تفاوت  دارد.

ایل خلج در فارس ،از سالها قبل و در حال حاضر یکی از طوایف زیر مجموعه ایل قشقائی است. که در این مهاجرت عظیم وارد اراک شده و بخشی از آنان به فارس کوچ کرده اند .

آیا قشقائیان در میان همین غز های مهاجر  بوده اند یا همین غزان ساکن در مرو بوده اند؟

سند مستند تاریخی در مورد نام ایل قشقائی در این زمان وجود ندارد ولی با توجه به حضور ترکان در این زمان در فارس و بودن یک تکیه کلام رایج در میان مردم ایل قشقائی، که به افراد رشید و یا متکبر و خود اتکاء "غز" گفته میشود نشان از این امر دارد که مردمی از قوم غز در میان قشقائیان وجود داشته یا دارد که به تدریج مستحیل شده اند.

دوم - احتمال دیگری که توسط صاحب فارسنامه ناصری عنوان شده این است که ترکان قشقائی بخشی از ترکان خلج بوده ا ند که گریخته اند و مقیم فارس شده اند و نامشان را از همین سبب گرفته اند. در مورد اشتقاق نام ما توضیح دادیم و لزومی به تکرار نیست. ولی احتمال اینکه آنها همراه ترکان خلج بوده اند قابل تامل است.

سوم -  ترکان قشقائی همراه ترکان سلغری به فارس آمده باشند.

چنانچه اشاره شد ترکان سلغری بین گندمان و کوهگیلویه اقامت داشتند و به تاسیس اتابکان فارس در سال ۵۴۳ ه-ق همت گماشتند.

گندمان و فاصله آن تا سرحد شش ناحیه و تا کوه گیلویه از دیر باز سرزمین و اقامتگاه طایفه  دره شوری از ایل قشقائی است.

حاج میرزا احمد خورموجی در حقایق الاخبار به این موضوع اشاره کرده است.

قشقائیان" با اتابکان سلغری به این مرز و بوم(ایران) به اتفاق آمده اند.."

آقای ابرلینک نیز معتقد است که قشقائیان یکی از طایف های ترکانی باشند که در سده های پنجم و ششم هجری در پی هجوم غزنویان و سلجوقیان به ایران آمده اند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اسناد موجود تاریخی

الف - آقای ایرج افشار در مقاله ای در مجله ایلات و عشایر چنین نوشته است:

  تا آنجا که من دست یافته ام قدیمی ترین متن فارسی که نام قشقائی را به عنوان عشیره در بر دارد کتاب جامع التواریخ حسنی، تالیف تاج الدین حسن ابن شهاب یزدی، از سال ۸۵۵-۸۵۷ هجری(831 تا 833 شمسی) است. در قسمتی که به احوال باز ماندگان و شاهزادگان تیموری اختصاص دارد  ذیل اطلاع در باره حکومت سلطان ابراهیم در شیراز اینطور نوشته است:

" بای قره چون به حوا لی شیراز رسید سلطان ابراهیم لشگر بیرون آورده مصاف  دادند. لشکریان ابراهیم غیبت نمودند و سلطان ابراهیم هزیمت یافته به ابر قوه آمد و بای قره پادشاه شد. بر حسب قرار چون به گندمان رسید احشام قشقائی معلوم کردند و اورا گرفته پیش امیر زاده رستم بردند. او اعلام سریر اعلی کرد."

این واقع مربوط به سال ۵۴۳ هجری قمری (528 شمسی ) است.(17)

ب - سند دیگری که در این باره وجود دارد در تذکره نصرآبادی است که در دوره شاه عباس دوم تالیف شده است.

هر که دید آن به سرم۰ گفت مبارک باشد

                                               پاره خیک پنیر خلج و قشقائی

این تذکره در نیمه اول سده یازدهم تالیف شده است و  استنباط میشود که پنیر قشقائی باید از مدتها قبل معروف باشد که در شعر بکار رفته است.

با توجه به سند مذکور در جامع التواریخ ابن شهاب۰ ایل قشقائی در زمان اتابکان فارس یعنی قبل از سنه ۵۴۳ هجری(528 شمسی ) در فارس استقرار داشته اند

لازم به ذکر است که ابن شهاب خود در سال ۸۱۸ در فارس بوده و تصریح دارد که قریه گندمان ییلاق جمعی از ترکان قشقائی است.

بنا بر این به سایر نظریاتی که به بعد از این تاریخ اشاره میکنند از جمله آمدن قشقائییان توسط نادر شاه و یا سلسله صفویه و....... نمی پردازیم.

 

 

" به احتمال زیاد ترکان قشقائی همراه ترکان غز  و خلج ( سالهای 390 تا 400 هجری قمری) 380 تا 390 شمسی، یعنی بیش از یکهزار سال پیش، از راه خراسان و کرمان  به ایران مهاجرت کرده اند و در زمان  سلغریان و یا قبل از آنان  در فارس مستقر شده اند