قشقایی ایران

معرفی قوم تاریخی ایران - قشقایی که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد.

قشقایی ایران

معرفی قوم تاریخی ایران - قشقایی که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد.

قرار داد شرکت نفت دارسی با سرآن قشقایی -۱

در تاریخ معاصر ایران شرکت نفت انگلستان با مدیریت دارسی  علاوه بر قراردادی که در مورد امتیاز نفت خوزستان داشت، برخلاف میل دولت ایران، دارای یک قرارداد جانبی هم با خوانین بختیاری بسته بود. به موجب این قرارداد ، دارسی کلیه زمین هایی را که برای انجام عملیات خود نیاز داشت و البته قبلا طبق فصل اول امتیاز نامه نفت از دولت مرکزی مجوز آنها را گرفته بود، مجددا از بختیاری ها به رایگان دریافت می کرد و تنها مقداری پول بابت خرید اراضی زیر کشت کشاورزی که مورد نیازش بودند می پرداخت.

سران بختیاری در ازای دریافت سالانه دو هزار پوند متعهد شدند که از کلیه راه ها، تاسیسات و نیز از افراد شاغل در عملیات نفت محافظت کنند. خوانین همچنین در قبال دزدی، خسارت و یا هر نوع خرابکاری که ممکن بود در منطقه بختیاری و به وسیله افراد ایل یا دیگران نسبت به تاسیسات، ماشین آلات، اموال، کارگاه ها و اشخاص رخ دهد، مسئول شناخته شده و باید خسارت آن را می پرداختند. به علاوه شرکت نفت سالانه سه درصد از سود سالیانه خود در ایران به سران بختیاری پرداخت می کرد و این سه درصد را از سهم ۱۶ درصدی دولت ایران کم می کرد.


این قرارداد در ایران معروف و نوشته های فراوانی در مورد آن نگاشته و موجود است. ولی دو قرار داد مشابه دیگری نیز در ایران موجود است – یکی توافقنامه با خان های کشکولی - قشقایی و بعد با ایلخان قشقایی و دیگری قرارداد با خان های حیات داودی است.که در مورد آن ها اطلاعاتی منتشر نشده است و داده های موجود نیز بسیار مختصر و نامشخص هستند. هیچ یک از طرفهای ایرانی این قراردادها در نوشته ها و خاطرات خود اسمی اس این قراردادها نبرده اند. از جمله برادران قشقایی یا پسران صولت الدوله قشقایی که یک قرارداد نفتی با شرکت نفت داشته اند ذکری از آن در کتاب ها، مصاحبه های خود از آن نام نبرده اند. در این سلسله از نوشته ها ما ضمن نشر این قراردادها به موارد و مسایل جانی و سیاسی این قرار دادها نیز خواهیم پرداخت.

 

مذاکره شرکت نفت با خان های کشکولی

از سال ۱۹۱۹م (۱۲۹۸ش)  فکر مذاکراه و توافق با خان های کشکولی که از ایلات کنفدراسیون قشقایی بود، برای شروع فعالیت های نفتی در دیار قشقایی نشین مورد توجه  بیل (Bill) کنسول انگلیس مقیم بوشهر قرار گرفت . وی تنها کسی بود که این ایده را برای اولین بار مطرح کرد و پی گیری می کرد و کس دیگری در این مورد نقش نداست. اما  تا دوسال بعد اقدامی در این باره به عمل نیامد. تنها دلیلی که برای این سکوت در سال مزبود می توان ذکر کرد ترس از این بود که  فرمانفرما والی(استاندار) فارس ممکن است سهمی  از این قراردادبرای خودش نیز طلب کند . به همین سبب اقدامی در این باره صورت نگرفت و سخنی در این باره به میان نیامد.[1]

اما در سال ۱۹۲۱(۱۳۰۰ ش) با تصویب مقامات بریتانیا و کمک کنسول های بریتانیا در شیراز و بوشهر، شرکت نفت برای حفاظت از تاسیسات و کارکنان خود در صدد بر آمد یک نیروی محلی را در اختیار داشته باشد. به همین دلیل مذاکراتی را برای عقد قرار داد هایی در این زمینه با خان های کشکولی و حیات داودی را آغاز کرد.

خطوط لوله ای که می بایست نفت را از سرزمین های قشلاقی کشکولی ها  به سوی خلیج فارس روانه می کرد، از سرزمین های تحت نظارت قوم حیات داودی عبور می کرد. بنا بر این ضرورت داشت که  یک پیمان با خان های کشکولی که فعالیت های اکتشاف نفت در مناطق مربوط به آن ها قرار داشت.برای ایمنی و نگهبانی منعقد شود و  قرار داد دیگری برای حفاظت از لوله های نفتی با خان های حیات داودی امضاء شود. خان های حیات داودی  و کشکولی روابط دیرینه و دوستانه ای با انگلیس داشتند. به ویژه در دوره جنگ بزرگ(جنگ صولت الدوله با انگلیسی ها) که آن ها از طرفداران انگلیس به شمار آمده و به آن ها کمک کرده بودند. به علاوه این خوانین با نماینده سیاسی انگلیس  در بوشهر ارتباط نزدیکی داشتند. اگرچه روش مذاکره مخفی و توافق با رهبران قبایل محلی در سیاست های بریتانیا تازگی نداشت، با این حال، یک عنصر جدید و عجیب در مذاکرات اخیر رئیس شرکت نفت و کنسولگری های بریتانیا در بوشهر و شیراز وجود داشت. بر اساس سوابق و عرف تاریخی و روابط رسمی، معمولا ایلخان قشقایی ضمن این که نمایندگی مردم قشقایی را در برابر دولت داشت و همچنین مقام منصوب دولت و به نمایندگی دولت امور مردم را حل و فصل می کرد و تمام ارتباطات رسمی دولت و دیگران با ایل قشقایی می بایست از طریق وی صورت بگیرد. اما مقامات انگلیس شرکت نفت به دلیل مشورت های کنسول های این کشور در منطقه به دلیل عدم اعتماد به صولت الدوله تلاش داشتند که ایلخان قشقایی را به بازی نگیرند. شرکت نفت نیاز داشت که بخش های از زمین ها منطقه را برای اکتشاف نفت در اختیار داشته باشد و به علاوه جهت حفاظت از اموال خود به گروهی از مردم محلی نیز برای کارکردن در شرکت احتیاج داشت. برای دست یابی به این نیازها آن ها به جای مذاکره با ایلخان قشقایی که مقام مسئول ایلات  در این دیار بود و حق انتخاب و واگذاری چرا گاه های ایل را در اختیار داشت و تنها مقام مسئول در ارتباطات و روابط ایل قشقایی را با خارج از ایل بود را نادیده گرفتند.

 نماینده شرکت نفت و کنسولهای انگلستان در شیراز و بوشهر مستقیما وارد مذاکره با خان های کشکولی شده بودند که بخش کوچکی از این ایل بودند و اختیارات محدودی داشتند.  در این اقدامات (به دلیل خصومت چیک سفیر انگلیس با ایلخان قشقایی -م) صولت الدوله را ندیده گرفته  شده بود.

صولت الدوله ایلخان قشقایی از مذاکرات محرمانه کنسول انگلیس در شیراز با خان های کشکولی مطلع  و متوجه شد  که شرکت نفت در صدد است که به کمک کنسول های بریتانیا در جنوب ایران  قرار دادی با خان های کشکولی برای نگهبانی از تاسیسات استخراج نفت در دشت قیر را امضاء نماید.صولت الدوله که در پایان سال ۱۹۲۰(۱۲۹۹ش) روابط خود را با مقامات انگلیسی  تا حدودی عادی ساخته  بود، مصمم شد که از این فرصت برای بهبود و گسترش این روابط بهره برداری نماید.

تلاش های ایلخانی قشقایی در برابر مخالفان

صولت الدول دریافت که کنسولگریهای بریتانیا در شیراز و بوشهر عمیقا در امور فارس فعال هستند و تلاش دارند که او را ندیده بگیرند. به ویژه کنسول بریتانیا در شیراز، هربرت چیک، روابط و وابستگی خوبی با مخالفان و رقبای او در شیراز دارد . صولت الدوله همکاری و ارتباط با کنسول بریتانیا در شیراز را مشکل می دید به همین سبب نماینده ای برای دیدار با مقامات بریتانیایی در تهران فرستاد. او از مقامات بریتانیایی درخواست همکاری بیطرفانه ای در امور فارس را مطرح کرد. در همان زمان، او یادآوری کرد که او تنها فرد مجاز و مسئول رسمی در ایل قشقایی است  و تماس و گفتگو با خان های وابسته به ایل برخلاف اصول و تشکیلات ایل و مغایر با سیاست های دولت ایران است. او می خواست از توافق انگلیسی ها با خان های کشکولی جلوگیری نماید به همین دلیل آمادگی خود را برای قبول چنین مسئولیتی ابراز  کرد و آماده همکاری در این مورد شد.

نورمن سفیر انگلیس هنوز در تهران بود که سردار فاخر(حکمت)، عضو و سپس سخنگوی مجلس، در سپتامبر ۱۹۲۱(شهریور ۱۳۰۰) پیامی (از طرف صولت الدوله) را برای مقامات انگلیس در تهران آورد. این تماس و  گفت و گوی نماینده صولت الدوله با مقامات انگلیسی، تا حدودی سودمند بود.  او موفق شد که مقامات انگلیسی را متقاعد نماید تا حمله بر علیه صولت الدوله را که توسط مخالفینش در فارس برنامه ریزی شده بود خنثی و متوقف کند.این پیام سبب شد که هرمن نورمن سفیر انگلیس در ایران وضعیت و جایگاه صولت الدوله در میان عشایر قشقایی مورد بررسی تازه ای قرار دهد.

او از کنسول چیک در شیراز پرسید اگر بریتانیا قرار داد نفت در مناطق قشلاقی کشکولی را با خان های کشکولی را مستقیما و بدون دخالت دادن صولت الدوله امضاء کند صولت الدوله چه عکس العملّی نشان خواهد داد؟ آیا صولت الدوله یک موضع خصمانه بر علیه منافع بریتانیا اتخاذ خواهد کرد؟ و اقداماتی موثر برای ایجاد اشکال در فعالیت های شرکت نفت به وجود خواهد آورد ؟ و یک نگاه دشمنانه بر علیه نماینده سیاسی انگلیس در بوشهر خواهد داشت ؟[2]

ترور(Trevor)  کنسول مقیم بوشهر به سفیر اطلاع داد که وی نگران این مورد است، که اگر جایگاه صولت الدوله در این مورد ندیده گرفته شود، صولت الدوله شرایط کار در منطقه را برای کارکنان شرکت نفت که در فعالیت های نقشه برداری راه های دشت قیر و کازرون هستند بسیار سخت و دشوار خواهد نمود.[3]  تلگراف ترور Trevor نشان می دهد که شرکت نفت در نظر داشت حوزه کار و زمین شناسی را در سطح گسترده تری از دشت قیر برنامه ریزی کند.

در همین حال نورمن به انگلستان احضار شد. او از تهران به سوی لندن حرکت کرد. رینالد بریجمن مسئولیت سفارت را به عنوان کاردار تا زمان برگشت سفیر جدید سِر پرسی لورین (Sir Percy Loraine) در پایان سال ۱۹۲۱ به عهده گرفت. او (کاردارسفارت) سوال سفیر را از چیک پی گیری کرد.

چیک در ۳۰ سپتامبر ۱۹۲۱(۸ مهرماه ۱۳۰۰ش) به تلگراف سفیر بریتانیا در رابطه با موقعیت صولت الدوله در برابر قرار داد با خان های کشکولی چنین پاسخ داد . مذاکرات با خان های کشکولی پیشرفت داشته است و همچنین اضافه کرد که صولت الدوله در چند سال گذشته ایلخان قشقایی نبوده است و اینک نیز (رسما) چنین سمتی ندارد.به علاوه صولت الدوله خود مطلع است که اکثر خان های کشکولی به استثنای یکی دو مورد راضی به پرداخت هیچ گونه وجهی به وی نیستند به ویژه اگر قرار باشد که شرکت نفت بخواهد که منابع لازم را برای توزیع بین خان ها از طریق صولت الدوله به آن ها بدهد آن ها بر این باورند از این وجه، هیچگاه  چیزی به دست آن ها نخواهد رسید.

در نهایت وی پیشنهاد کرد که به صولت الدوله یاد آوری شود که او پنج ماه از آخر سال را در شمال فارس در نزدیکی اصفهان مقیم است که حد اقل ۳۲ کیلومتر از میدان های نفتی فاصله دارد و این وضعیت برای نیازهای شرکت نفت که در ناحیه دیگری و دور از دسترس است مناسب و کارساز نیست. اما شرکت نفت قصد ندارد که موقعیت وی را نادیده بگیرد. [4]

بریجمن Bridgeman کاردار انگلیس در مورد سیاست رفتاری کنسول چیک در شیراز مظنون شده بود. اما چیک با ارائه مکاتبات سلفش (کنسول قبل از خودش) وی را قانع و یا  حد اقل برداشت هایش را در این باره سست کرد. چیک گزارش داد که دلیل این که این مذاکرات قبل از آن زمان یعنی تابستان ۱۹۲۱(۱۳۰۰ش) به سر انجام نرسید و به تعویق افتاده ناشی از آن بود که احتمال داده می شد که فرمانفرما والی(استاندار) فارس خواستار سهمی از این قرار داد برای خود باشد. به همین دلیل تکمیل توافقنامه با خان های کشکولی در ژوئن ۱۹۲۱ (تابستان سال ۱۳۰۰ش) برنامه ریزی شد در حالی که نظر مقامات انگلیس در رابطه با امکان پذیر بودن مشارکت مستقیم با خان های کشکولی از ابتدا روشن و مشخص بود.[5]

ویلسون، مدیر (شرکت نفت ایران و انگلیس)  A.P.O.C. در یک نامه ای نوشت: در طول سالهای ۱۹۱۹-۱۹۲۰ این شرکت زمین شناسان خود را با اطلاع و تایید فرمانفر و بدون هیچ اعتراضی از طرف ایلخان قشقایی، برای فعالیت به ناحیه قشلاق سه ماهه ایل کشکولی اعزام کرده بود و سران کشکولی نگهبانان مورد نیاز شرکت را بدون هیچ سوال و ابهامی تامین کرده بودند.وی اضافه می کند، که جایگاه کشکولی ها در این رابطه در سال ۱۹۲۰ در توافق بین صولت الدوله و قوام المک و سایرین به رسمیت شناخته شده بود که حقوق کشکولی ها که بخش جدایی ناپذیری از قشقایی هستند و تحت حکومت ایلخانی قرار دارند محفوظ خواهد بود.

صولت الدوله به این حقیقت واقف بود که اگر او با کشکولی ها در گیر شود، آن ها از حوزه نفوذ و قدرت قوام الملک خیلی دور هستند و قوام الملک در صورت نیاز نمی تواند از آن ها پشتیبانی کند[6].  به همین علت سران کشکولی از نظر روانی از صولت الدوله واهمه داشتند.با این وجود کشکولی ها سعی داشتند که موقعیت خود را حفظ کنند و قوام الملک هم از نفوذ خود برای یاری کردن آنان استفاده می کرد. چیک در تلگرام خود اظهار داشت که صولت الدوله در میان عشایر فارس دیگر مانند گذشته یعنی قبل از درگیری و جنگ با انگلیسی ها موقعیت و قدرت سابقش را ندارد و گردانندگان ایلات فارس از وی فاصله  گرفته اند.[7].

از مباحث فوق چنین دستگیر می شود که قبل از هر چیز عوامل و دست اندرکاران سیاسی بریتانیا در شیراز و بوشهر و مدیران شرکت نفت همه به دلیل حضور فرمانفرما در فارس قرارداد شرکت نفت با خان های کشکولی را به تاخیر انداخته بودند.دوم در زمانی که شرکت نفت تصمیم برای اکتشافات نفت در دشت قیر گرفت، آن ها قاطعانه تصمیم نداشتند که در صورتی که صولت الدوله مجددا به قدرت برسد او را در این بخش ندیده بگیرند.

(اینک)کنسولگری های جنوبی و شرکت نفت در نظر داشتند که صولت الدوله قشقایی را از قراردادهای نفتی خود حذف کنند.اما دگرگونی هایی که در ماه های جولای و اوت ۱۹۲۰ (مرداد و شهریور ۱۲۹۹ش)در شمال ایران و تهران روی داده بود(تشکیل جمهوری  بلشویک در شمال) و سایر تغییرات سیاسی سبب شد که مقامات رسمی انگلیس در تهران مخالفتی با بازگشت صولت الدوله به قدرت نداشته باشند. زیرا وی پشتیبانی مردم عشایر را با خود داشت و یکی از رهبران قوی ایل قشقایی بود و وجودش در این ایام برای مقابله با حمله احتمالی بلشویک ها مورد نیاز و ضروری بودعلی رغم این واقعیت، توافق دسامبر ۱۹۲۰[8]، که در آن صولت الدوله به عنوان کفیل ایلخانی قشقایی شناخته و در عین حال نیمه مستقل بودن کشکولی ها را نیز به وی تحمیل شده بود.

در حقیقت، مقامات انگلیسی در جنوب ایران از قبل(قبل از توافق دسامبر ۱۹۲۰ ) از قصد شرکت نفت A.P.O.C.  برای جستجوی نفت در دشت قیر کاملا آگاه بودند. به همین دلیل آنها تلاش کردند تا در قرار داد دسامبر ۱۹۲۰ کشکولی ها را در زیر مجموعه قوام الملک قرار داده و از تشکیلات قشقایی دور کنند. چیک استدلال می کرد که امرالله خان کشکولی تنها خان قشقایی بود که خود و افرادش برای خدمت در نیروی تفنگداران انگلیس(اس پی آر) نام نویسی کردند.و اینک به دلیل نفوذ و اعتبار او و برادرانش که همه از دوستداران انگلیس هستند سایر خان های کشکولی برای همکاری و مشارکت در قرارداد حاضر به همکاری شده اند.[9]

 

 



[1] FO 371/ 7814, Chick to Bridgeman, 4 November 1921    - مکاتبات وزارت امور خارجه(FO) 

[2]  FO 371/ 6418, Norman to Chick, 29 September 1921.

[3] FO 371/ 6418, Trevor to Norman, 2 October 1921

[4] FO 371/ 7814, Chick to Bridgeman, 4 November 1921

[5] FO 371/ 6418, Chick to Norman, 6 October 1921.

[6] FO 248/ 1365, Chick to Loraine, 3 April 1922

[7] FO 371/ 6418, Chick to Bridgeman, 10 October 1921

[8] منظور توافقنامه دوره دکتر مصدق است که  در آن ناصرخان ایلخان است و نه صولت الدوله

[9] FO 371/ 7814, Chick to Bridgeman,14 November 1921

خسرو خان قشقایی که بود و چرا اعدام شد؟


نوشته شده در ۰۹/مهر/۱۳۸۹- مراد ویسی

خسرو قشقایی متولد ۱۲۹۶ شمسی و فرزند صولت الدوله ایلخان قشقایی بود(۱) . این ایل به طور تاریخی بزرگترین وقدرتمندترین ایل عشایری در استان فارس و مناطق همجوار آن بوده و خانواده خسرو خان قشقایی حداقل دریک قرن گذشته رهبری این ایل را برعهده داشتند. (۲)

قشقایی ها هم با حکومت پهلوی و هم با حکومت جمهوری اسلامی میانه خوبی نداشتند.
در دوره حکومت رضا شاه و تلاش وی برای بسط قدرت و حاکمیت دولت مرکزی ، صوالت الدوله قشقایی با دولت دچار اختلاف شد و به زندان افتاد و جان خود را در زندان از دست داد .(۳) اگر چه کمی بعد قشقایی ها به فرماندهی ملک منصور خان علیه دولت شوریدند ولی کمی بعد وی نیز همراه با دیگر برادرش محمد حسین خان مجبور به ترک کشور و اقامت در اروپا شد.
در جریان اختلافات شاه و محمد مصدق در سال ۱۳۳۲، نیز برادران قشقایی یعنی ناصرخان، ملک منصورخان، محمدحسین خان و خسروخان قشقایی به عنوان سران ایل قشقایی از مصدق حمایت کردند و تنها نیروی مسلحی که به حمایت از محمد مصدق تفنگ بدست گرفت ایل قشقایی بود.(۴)

به همین دلیل بعد از سرنگونی دولت مصدق و استقرار دولت سپهبد زاهدی ، برادران قشقایی که بعضا املاکشان مصادره شده بود ایران را ترک کرده و در اروپا اقامت کردند و.خسرو قشقایی نیز تا سال ۱۳۵۷ در سوئیس زندگی می‌کرد.

قشقایی ها و حکومت جمهوری اسلامی

با سقوط حکومت پهلوی ، قشقایی ها هم با انقلاب همراه شدند و ناصر خان وخسرو خان قشقایی نیز به ایران و محل قدرت خود یعنی فیروز آباد شیراز برگشتند و با استقبال گسترده عشایر قشقایی روبرو شدند. حتی خسرو قشقایی از حوزه شیر برای مجلس انتخاب شد اما اعتبار نامه وی را تصویب نکردند.

خسرو سیف دبیر کل حزب ملت ایران معتقد است که تا زمانی که آِیت الله ربانی شیرازی زنده بود رابطه حکومت با قشقایی ها خوب بود اما پس از اینکه وی در یک تصادف مشکوک کشته شد، حکومت فشار و تعرض بر قشقایی ها را شروع کرد و آنها هم به همین دلیل به کوه زدند و بر حکومت شوریدند. ولی بعد که ناصر خان به خارج رفت ،خسرو خان نیزکمی بعد بازداشت شد.(۵)

خسرو خان قشقایی چگونه بازداشت ، محاکمه و بازداشت شد؟

خسرو خان قشقایی متهم به همکاری با دریادار مدنی استاندار وقت خوزستان علیه امنیت کشور شد ودر سال ١٣٦١ در شیراز دستگیر شد . خسرو سیف معتقد است خسرو خان مدتی در کوه مقاومت کرد بعد به شیراز آمد و در منزل یکی از قشقاییها لو رفت و بازداشت شد و از آنجا که در آن زمان در راس اداره اطلاعات شیراز افرادی همچون مصطفی کاظمی و عالی خانی (متهمان پرونده قتل های زنجیره ای در سال ۱۳۷۷ ) بودند وی را شکنجه و بعد اعدام کردند . (۶)معروف است که وی هنگام اعدام گفته است بدانید که انگلیسها دارند انتقام از ما می گیرند وانگلیسها من را کشتند و اینها عوامل انگلیس هستند.این رویداد همزمان بود با بازداشت ، محاکمه و اعدام صادق قطب زاده وزیر خارجه حکومت جمهوری .صادق قطب زاده در ۲۴ شهریور اعدام شد(۷) و خسرو خان قشقایی ۹ مهر یعنی ۱۳ روز بعد.

اتهام خسرو قشقایی چه بود ؟

اتهامی که به خسروخان قشقایی وارد شد "مبارزه مسلحانه علیه حکومت" عنوان شد. حکومت معتقد بود خسرو خان قشقایی با حمایت محافل بیگانه اقدام به جمع آوری نیرو و تحرکات مسلحانه در رویارویی با انقلاب و جمهوری اسلامی کرده است.(۸) اما وی همانند برخی از مخالفانی که در آن سال ها اعدام شدند فرصت دفاع از خود در یک دادگاه علنی را پیدا نکرد.

. پس از بازداشت، یک مصاحبه با رسانه ها برای خسرو خان قشقایی ترتیب داده شد و وی در این مصاحبه به وابستگی به آژانس های جاسوسی خارجی اعتراف کرد و بعد از آن به جرم جاسوسی محاکمه و به جوخه آتش سپرده شد. فقط اعلام شد که دادگاه انقلاب شیراز حکم اعدام وی را صادر کرده است.(۹)

حکم اعدام ایلخان قشقایی ها در فیروز آباد فارس کانون قدرت ایل قشقایی به مورد اجرا گذاشته شد.




۱- برای اطلاعات بیشتر در مورد زندگی صوالت الدوله قشقایی رجوع کنید به
daneshnameh.roshd.ir
۲-برای اطلاعات بیشتر در مورد ایل قشقایی می توانید رجوع کنید به
www.gachsaran.org
۳-
daneshnameh.roshd.ir
۴- کودتای ۲۸ مراد و قشقایی ها . مقاله ای از دکتر بابک نادر پور .برای مشاهده متن مقاله در سایت های اینترنتی می توانید به وبلاگ جمعیت جوانان قشقایی های مقیم تهران به آدرس زیر رجوع کنید
ghashghayi.mihanblog.com

۵-متن مصاحبه محسن برغندان، مسئول شاخه استان بوشهر حزب مرز پرگهر با خسرو سیف .مندرج در سایت
www.jebhemelli.net
۶- همان
۷- روزنامه اطلاعات ۲۴ شهریور ۱۳۶۱
۸- روزنامه اطلاعات ۱۰ مهر ۱۳۶۱
۹- همان

سر آغازی در باره تاریخ ایلخانان قشقایی در ایران زمین

 

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

حافظ

قوم قشقایی، مردمی از اقوام ترک‌زبان ایران زمین هستند، که بیش از چندین هزار سال سابقه تاریخی در جهان داشته و قرن‌هاست که بخشی از آنان در جنوب کشور، در استان‌های اصفهان، فارس، بوشهر و کوهگیلویه و بویراحمد و خوزستان در دامنه‌های کوه‌های دنا و زردکوه تا کناره‌های خلیج فارس به زندگی عشایری اشتغال دارند. گروه کثیری از آنان نیز در   درازای تاریخ در  استان‌های مختلف کشور در شهرها و آبادی های گوناگون یکجا نشین شده‌اند.

 تاریخ عشایر ایران با گذشته پر فراز و نشیب این سرزمین آغاز شده و سر گذشت آنان با عمق زندگی و فرهنگ پر بار این ملِک عجین گشته است. زندگی انان از سوئی آمیخته با رنج ها و ظلم ها و ستم هائی است که توسط حاکمان و مباشران، ایلخانان، کلانتران،و خانان و.... بر آنها رفته و از سوئی توام با مجاهدت ها و سلحشوری ها و ستم ستیزی هائی است که به منظور دفاع از آب و خاک و دیانت و شرف و ناموس خویش در  مقابل بیگانگان و دست نشاندگان داخلیشان از خود نشان داده اند.

در طول تاریخ،دولت و قبایل در‌ ایران‌ همواره وابسته و متکی به یکدیگر بودند و در واقع‌ نظام سیاسی واحدی را تـشکیل مـی‌دادند و نه دو نظام مجزّا یـا مـتخاصم را. با نگاهی به تاریخ ایران این نکته روشن می شود که بدون مطالعه تاریخ اقوام، ایلات و عشایر کشور نمی‌توان تاریخ گذشته ایران را به درستی شناخت. تاریخ عشایر ایران، تاریخ کشورمان ایران است.

تاریخ آینه، گذشته انسان و روایت منسجم آن و یادآور حوادث ، خوشبختی‌ها ، عظمت ، انحطاط  و بدبختی و انهدام یـک قوم و مـلت‌ اسـت و نقش بنیادینی در دگرگونی تفکر بشر  داشته و دارد. تاریخ درباره آثار و اسناد باقیمانده از گذشته بحث مى کند و در پرتو آنها  می توان وضعیت فعلى را تفسیر نمود و أینده را پیش بینی کرد.

معناى مهم دیگر واژه تاریخ،عبارتست از تدوین و نگارش اخبار و داستانهاى مربوط به وقوع حوادث روزگاراعم ازاینکه همه ی آن حوادث یا برخى از آن ها باشد . وقتى از تاریخ سخن می گوییم، هدف کردار نقش آفرینان وتاریخ سازان است و وقتى ازتاریخ سازان- سخن مى گوئیم طبعا مقصود پدید آورندگان و نویسندگان کتابهاى تاریخى نیستند بلکه مردان و زنان بزرگى منظور مى باشند که با کارهاى خود مجراى شئون زندگی بشر را دچار دگر گونی کرده و روى پدیده هاى تاریخی اثر گذار بوده اند. به علاوه تاریخ تعاریف دیگری نیز دارد از جمله جیمز جوینس  تاریخ  راچنین تعریف کرده است:«تاریخ کابوسی است که سعی دارم از آن بیدار شوم.»[1] پاره تو فیلسوف ، اقتصاددان و جامعه شـناس بزرگ معتقد است:

«story is a graveyard of aristocracies Hi» تاریخ ; گورستان اشراف و نخبگان است» [2]

تسخیر ایران بوسیله تازیان از سال 16 تا سال21 هجری قمری اثرات و شکاف بزرگی در تاریخ ایران پدید آورد و از این تاریخ به بعد تا یک دوره طولانی- واژه ایران  تنها به عنوان یک مفهوم «جغرافیایی» بکار برده می شد و نه بعنوان کلمه ای که دلالت بر مفهوم سیاسی و مردمی یا قومی  داشته باشد ، بر همین اصل ایران در یک دوره دراز از قرن اول تا نیمه اول قرن دهم هجری قمری، تنها عبارت بود از ایالتها و ولایتهای متعدد، مستقل و نیمه مستقل کوچک که هریک از این سرزمینها بوسیله سران ایلات و عشایر رهبری و اداره می شدند. مانند: طاهریان صفاریان -علویان تبرستان- سامانیان زیاریان بوییان غزنویان سلجوقیان خوارزمشاهیان- ایلخانان و ....

در جامعه ایلاتی بر مبنای مناسبات عشیره ای؛ مردم اطاعت پذیری محض از رؤسایشان داشتند  و از سویی داشتن مهارت در امور سپاهی گری و نیروی مسلح ازضروریات جدا ناپذیر در زندگی ایلی در گذشته بوده‌است. وجود این دو مؤلفه (مطیع و مسلح بودن) دو اهرم موثر در قدرت برای سران ایلات و عشایر را فراهم می نمود.  دولت ها نیز همواره از این ویژگیها و امکانات ایلی برای مقابله با رقیبان داخلی و خارجی خویش استفاده می کردند. به دلیل همین امتیازات - گروه های عشایری در گذشته نه چندان دور در سیاست داخلی کشور دارای نفوذ فراوان بوده و نقش مهمی را در به وجود آوردن سلسله‌های حکومتی بازی می‌کرده‌اند.

حاکمان عشایری زیر لوای مجاهدت عشیره و قبیله های خود به قدرت و زمام داری می رسیدند و پیوسته جهت تسخیر قلمرو یکدیگر در ستیز و منازعه بودند. از قرن دهم هجری قمری (آغاز حکومت صفوی) تا قرن 13 (انقلاب مشروطیت) ایلات وعشایر در صحنه ی سیاسی ایران نقش بارز و چشم گیری داشتند. دستاورد این قدرت استوار سیاسی را می توان در ایلات و عشایر صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه و در دوران مشروطه در ایل بختیاری به وضوح مشاهده نمود.

زندگی چادر نشینی و کوچ گردی ، هرگز محیط مساعدی برای انباشت تدریجی عناصر مدنیت و رشد آن نبوده است. لذا عشایر در  جهت مدنی غالبا در سطح نازل تری از اهالی ساکن در شهر ،قرار داشتند و همواره یکی از عوامل رکود مدنی و تخریب و بی ثباتی دائمی در تاریخ ایران بوده اند. یورش های مداوم و مناقشات خوانین آن ها همواره نظام ظریف آبیاری را که رگ و جان تولید کشاورزی ایران بود در هم می شکست و آبادی هایی را که توسط کار پر مشقت و به دست رعیت پدید آمده بودند،، در کسادی و خرابی فرو می برندد. راه های تجارتی دچار اخلال و بی نظمی میشد.آرامش شهرها و روستا در هم می ریخت.

نظام عشایری و ایلاتی اعم از قبایل کوچنده و نیمه کوچنده و یا اسکان یافته، در زمینه نظامی بسیار نیرومند بوده اند و اگر به نقش حیاتی رهبران ایلات در ساخت ارتش در مجموعه اشرافیت زمیندار توجه داشته باشیم، نفوذ آن ها در سرنوشت کشور بیش تر آشکار می شود.همین عشایر خود عامل مهم تجزیه قدرت سیاسی مرکز ی نیز به شمار می رفتند. روسای عشایر چون افشار و زند و قاجار و بختیاری و غیره طی بیش از 60 سال بزرگترین ناثباتی، خونریزی ،ویرانی و تیره روزی را برای شهرنشینان و روستاییان پدید آوردند»[3]

سران ایل قشقایی نیز در چهار سده گذشته نقش و تاثیرات مختلفی در سطح ملّی و منطقه ای ایران داشته اند. شناخت تاریخ و سرگذشت مردان تاریخ ساز این قوم مستلزم کنکاش در رویداد های گذشته‌های دور و روزگاران  معاصرمی باشد. قشقایی ها به دلیل شیوه زندگی  خود که مستلزم یک جا نشینی نبوده است و به علاوه فقدان افراد باسواد در ایل، از خود آثار  و نوشته مدونی به یادگاری نگذاشته اند.بیشتر رویدادهای تاریخی این ایل مواردی است که در تعامل با سایر اقوام و یا دولت ها رخ داده است. مورخان زمان در شرح وقایع  دوران خویش از رویداد هایی که سران ایل قشقایی در آن ها نقش داشته اند ، نیز یادی کرده و نامی برده اند. قدیمی ترین این نوشته ها ، اسنادی است که در کاوشهای باستانی در منطقه آناتولی(ترکیه) به دست آمده است. این لوح های باستانی به فرمان امپراتواران و شاهان دولت هیتّی  نگاشته شده اند و از وقایع زمان دولت هیتّی با قوم قشقایی حکایت ها دارد که مواردی از متن این دست یافته ها در کتاب تاریخ گمشده قشقایی باز نویسی شده اند.  

در دوران معاصر نیز مورخان ضمن شرح وقایع زمان شاهان ایران و رویدادهای جنوب ایران از اتفاقاتی که سران ایل قشقایی نقشی در آن ها داشته اند گزارش هایی ثبت کرده اند. بنا براین جریان حوادثی که سران ایل در آن ها دخیل بوده اند در لابلای سطور کتاب ها و نوشته های مختلف در میان  رویدادهای متعدد جای داشته و اغلب پراکنده و پاره ای ناشناخته باقی مانده اند. فقدان تاریخ سبب گمراهی شده و  افسانه سازی  و اسطوره مداری را به جای حقیقت رونق داده است.

چنانچه هگل(فیلسوف بزرگ آلمانی ) می گوید: « تاریخ همچون رودخانه است. هر جنبش کوچکی در نقطه معینی از آب در واقع حاصل امواج و پیچ و تابهایی است که در بالای رودخانه رخ داده است. اما این جنبش های کوچک درست از جایی برمی ایند که در آن سنگ ها و خمیدگی های رودخانه واقع شده است.» از این رو هگل تاریخ را «روندی رو به پیش» می انگارد که در آن «روح جهان» رو به تکامل و اکنشاف دائمی است و با حرکت آن به پیش، بر آگاهی و معرفت انسان افزوده می گردد. هگل با مطالعه روند تاریخ به این دریافت رسید که عقلانیت و آزادی محصول سیر تاریخ رو به جلوست. چرا که روند تاریخ هدفمند است»[4]. تاریخ مکان تکوین آگاهی ملّی است. بنابراین مهم این است که آیا یک قوم خود آگاهی ملّی خویش را ایجاد کرده است یا اینکه آگاهی ملّی این قوم ذیل آگاهی قوم دیگری است که آنها تاریخ آن را نوشته اند.

به طور مثال ایرانی ها خود تاریخ خود را نوشته اند. (خدای نامه ها و شاهنامه ها ) حال آنکه تاریخ هند را دیگران نوشته اند. تفاوت این دو از منظر تاریخ آگاهی ملّی (از نظر هگل ) بسیار بنیادین است. قومی که تاریخش را خود بنویسد در واقع تاریخ خود را به آگاهی آورده است یعنی ان قوم به خود اگاهی دست پیدا کرده است. در این صورت یک قوم می تواند به خود بیندیشد. که به خویش اندیشیدن در واقع نیروی محرکه ی زایش فرهنگی یک قوم و در واقع به نوعی مرتبط با دیالکتیک خرد در تاریخ ان  قوم و ملت است. دیالکتیک خرد بنیاد پیشرفت روح یک قوم در تاریخ است. اما ملتی که تاریخ خود را از زبان دیگران بخواند در واقع خود را از منظر منافع و مصالح دیگران می بیند و می شناسد. در تاریخ این خیلی مهم است که ما همواره با بخشی از نیرو های متضاد در تاریخ همراه می شویم با آنها احساس همدردی می کنیم و از پیروزی انها خوشحال و از شکست انها اندوهگین می شویم. خود این همراهی ما با تاریخ موجد اگاهی قومی و  ملّی است. به عنوان مثال وقتی ما تاریخ ایران را که ایرانیان نوشته باشند بخوانیم با شکست هخامنشیان از اسکندر اندوهگین می شویم و اسکندر را یک متجاوز می دانیم در حالیکه هنگامی که تاریخ ایران را از منظر غربی ها بخوانیم ک«اسکندر کبیر و یک قهرمان » است که بر دشمن پیروز شده است و دلایل پیروزی او و اهمیت آن را برای تاریخ غرب برجسته می کنند.

به دلیل فقدان  نوشته های تاریخی  ایل به قلم قشقاییان، بررسی  این نوشته ها به قلم مورخین زمان  هر چندکه از دیدگاه منافع طبقاتی نویسندگان نگارش یافته شده اند ولی در هر حال آشنایی با تاریخ سازان ایل قشقایی یعنی رهبران آن در این نگارش ها می تواند بازتاب بخشی از تاریخ این قوم در درازای زمان باشد.

عشایر ایران، به مثابه جامعه سوم که دارای وجوه زیستی متمایزی با دو جامعه شهری و روستایی کشور است، نه تنها در وجه درونی دارای ساختار ویژه مدیریتی و رهبری بوده اند بلکه از گذشته های دور دولت های مرکزی و حتی حکام محلی آن‌ها نیز برای اعمال حاکمیت خود بر این جامعه، ساز و کار اداری و تشکیلاتی ویژه ای را برای آنان تدارک می‌دیده‌اند. دولت های مرکزی همچنان که ایالات را به اقوام شاه و درباریان به تیول می دادند، ایلات را نیز به سرکرده یکی از طوایف برجسته و وابسته به دربار و اشراف واگذار می کردند. ایل قشقایی نیز در یک دوره چهارصد ساله  تیول ایلخانان و ایل بیگی های برخاسته از خاندان شاهی لو  بوده است.

ساختار قوم قشقایی از دوران باستانی تا عصر گذشته به صورت یک اتحادیه ایلی(کنفدراسیون) متشکل از ایلات و طوایف متعدد بوده که تشکیلات آن شامل سلسله مراتب زیر بوده است:

-          کدخدا یا ریش سفید بنکوها- خان سرپرست تیره و طایفه ها- کلانتر مدیریت یک ایل و در راس هرم تشکیلاتی کنفدراسیون قشقایی که از چندین ایل و طوایف مستقل تشکیل می شد یک نفر  فرماندهی و مدیریت ایل را بر عهده  داشته است. در دوران باستان قوم قشقایی به صورت کنفدراسیونی از دوازده ایل تشکیل می شد، گاهی رهبر قدرت مند و بلند مرتبه ایل  را (شاه) می نامیده اند. و از دوران صفویه تا زمان قاجاریه از این مقام به عنوان ایل بیگی و از دوران قاجاریه به بعد از آن به لقب ایلخانی یاد شده است. اولین حکم رسمی ایلخانی به نام سران قشقایی در زمان فتحعلی شاه قاجار صادر شده است.

سران قبایل بزرگ، اغلب از لحاظ ظاهری ، اجتماعی و اقتصادی، از اعضای عادی قبیله خود متفاوت بودند. تبار این سران اغلب به گروه هایی می رسید که ارتباط خویشاوندی واقعی یا افسانه ای با اعضای قبیله نداشتند. در واقع، قدرت رهبری آنان بیشتر از همین هویت منحصر به فرد و شجره نامه متمایز ناشی می شد. این تبار و نسب متمایز و مشخص به مقام اجتماعی و مزایای  مالی و اقتدار سیاسی سران قبیله مشروعیت بیشتری می بخشید.[5]

ایل بیگی ها  و ایلخان های قشقایی  از دوران صقویه تا  روزگار پهلوی به استثنای موارد معدودی، همه از میان مردان یک خاندان ترک زبان معروف به (شاهی لو)[6] برگزیده و منصوب شده اند.  شاهی لو ها  از میان مردم و وابسته به قوم قشقایی نبودند. آنان گروه کوچکی از سپاهیان تازه تاسیس در دوره شاه اسماعیل صفوی بودند که از مردان رزمنده ایلات و طوایف مختلف تشکیل شده و به صورت گارد محافظ در بار شاه و مامور اجرای دستورات خاص وی (همانند عمله های ایل بیگی در قشقایی ) عمل می کردند. در عصر شاهان بعدی صفویه ،با توسعه اقتدار این سلسله در ایران،فرماندهان این سپاه همانند قزلباشان جایگاه برتر و مقتدری درنظام کشوری به دست آوردند و مصدر امور ایالت ها و ایلات شدند.  یکی از معروف ترین سرداران این سپاه  الله وردیخان گرجی بود.

براساس گفته های بازماندگان خاندان شاهیلو(پسران صولت الدوله)،در دوران سلطنت  شاه عباس(۹۹۶ ۱۰۳۸ قمری =(967- 1008 ش) یکی از فرماندهان این سپاه به نام امیر غازی (قاضی) ، به عنوان رهبری  ایل  قشقایی انتخاب و به سر پرستی آن گمارده شده است. از آن زمان  تا اضمحلال  نظام ایل خانی گری قشقایی در سال 1332ش همه رهبران قشقایی از  میان مردان این خاندان و  با حمایت  و حکم دولت ها برگزیده شدند.درصورت فوت یا کناره گیری ایل بیگی یا ایلخان فرزند بزرگش (پسر) جانشین وی می شد که این کار معمولا در ایل قشقایی با صوابدید مجموعه اعضای خاندان ایلخان آن هم بر اثر لیاقت و  کاردانی صورت می گرفت اگر فرزند شایستگی لازم را نداشت از بین اقوام نزدیک خان (برادر ، عمو ، عموزاده) فرد دیگری را انتخاب می کردند. 

در گزینش ایلخان علاوه بر مصلحت های سیاسی ، پذیرش و مقبولیت وی از طرف کلانتران و خان های ایل نیز باید مورد توجه قرار می گرفت. اگر افرادی از میان دودمان ایلخان یا کلانتران ایلات و طوایف با انتخاب وی مخالفت می کردند، مشکلات متعددی  رخ می داد و در پاره ای مواقع به نبرد میان اعضای خانواده با کلانتران یا ایلخان جدید مبدل می شد. در دوره قاجاریه  که  مستندات و جزییات بیشتری از تاریخ این قوم در دست است انتخاب برخی از ایلخانان  قشقایی و مخالفت عضوی از اعضاء خانواده یا خان های ایلات تابعه، سبب  واکنش ها، کشمکش ها و اختلافات و غارت و چپاول ها ی درون خانوادگی و ایلی شده است.

از دوره صفویه تا سلطنت فتحعلی شاه، اداره امور ایل  و مسئولت آن را یک نفر به نام ایل بیگی  به تنهایی بر عهده داشت و تکالیف و اختیارات وی ،شامل دو بخش  وظایف درون ایلی و برون ایلی بود. وظایف ایل بیگی در درون ایل و در رابطه با مردم عشایرشامل:

-          نظم و ترتیب کوچ- اسکان و تخصیص مرتع بین  ایلات و طوایف نظارت بر کار کلانتران و خان های طایفه ها ، رفع اختلافات دورن ایلی و جمع آوری مالیات در ایل از طریق کلانتران و خوانین

در خارج از ایل قشقایی  وی تکالیفی مانند:

-           ارتباط با مقامات ایالتی دولت به نمایندگی از طرف ایل-  تدارک سپاه برای دولت در زمان جنگ- عقد قرارداد مالیاتی ایل با والی فارس و پرداخت آن به دولت بود.

-            مذاکره و عقد پیمان با سایر عشایر و قبایل همجوار بر عهده ایل بیگی بود.

زمانی که  آقامحمد خان قاجار به سلطنت رسید،  حکومت بسیاری از ایالت ها را به شاهزاده های قاجاری واگذار کرد و در ایام فتحعلی شاه، و بعد از وی نیز این روش دنبال شد. در  همین دوره-  وی  سیاست پیشین دولت ها را در مورد تمرکز قدرت در دست یک نفر به نام ایل بیگی  در عشایر قشقایی را تغییر داد. در این دوره رهبری ایل به دو نفر  واگذار  و وظایف ایلی بین آنان تقسیم می شد:

Ø      ایلخان مسئول امور انتظامات و اداره امور داخلی ایل و ارتباط و با همسایگان و دولت

Ø      ایل بیگ وظایف مربوط به جمع آوری مالیات در درون ایل و تسویه آن با دولت را بر عهده داشت.

هرچند در مواردی این مسئولیت ها به  اعضای نزدیک یک خانواده (پدر و پسر یا برادران) از میان دودمان شاهی لو واگذار می شد و نهایتا در معدود دوره این نیز به یک نفر محول می شد، ولی مطالعه رویدادها نشان می دهد که هدف حکومت ها در این تقسیم وظایف، ایجاد رقابت و تفرقه میان قدرت مندان و مدعیان رهبری بود تا نظارت بیشتر و مزایده های مالیاتی را  افزایش داده و از آن به عنوان راهبردی هایی برای تضعیف قدرت ایل قشقاییی و رهبران به کار گرفته می شده است. در دوران حکومت، فتحعلی شاه، محمد شاه و ناصرالدین شاه، ایلخانان قشقایی گرفتار انواع درگیری ها درون فامیلی و مشکلات عظیمه مالیاتی و امنیتی با حاکمان ایالتی  بوده اند.

وفاداری اهل قبیله نسبت به‌ سران ایل‌ بیشتر‌ ناشی از اعتقادات مشترک‌ فرهنگی بوده است و  به ندرت  اجـبار و فشار در این راه به کار برده می شد.سران قبیله اگر در اعمال زور حد معینی‌ را رعایت نمی‌کردند‌ اهل‌ قبیله‌ به آن‌ها وفادار نمی‌ماندند، و از تشکیلات ایلی خارج شده و کوچ می‌کردند و به‌ قبیلهء‌ دیگری‌ می‌پیوستند.در واقع تـاریخ و افـسانهء بسیاری از قبیله‌ها با فرار مـرد یـا مردانی که پیوند خود را با سران‌ قبیلهء‌ خود‌ بریده‌اند آغاز می‌شود. با وجود این پیوند فرهنگی، خانها در مناطقی مانند بختیاری و کوه گیلویه و  عشایرفارس   از جمله در میان ایل قشقایی ها همواره در تشکیلات خود سوارانی داشتند که تحت سلاح و همیشه آماده خدمت  به فرمان رهبران ایل بوده اند و آنها را«عمله و نوکرباب» می گفته اند.این نیروی مسلح که در حقیقت نیروی انتظامی خان بزرگ را تشکیل می داده برای ارعاب و سرکوب هر نوع مخالفتی در درون جماعت های عشایری به کار می رفته است. این بدان معنا است که مردم عادی عشایر در شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران نمی توانسته اند که جز به ساز خان برقصند. خان ها به مانند حکومت ها به خیر و شر و نیازهای مردم ایل کاری نداشتند،هیچ علاقه ای به تحولات درونی ایلات و افراد تحت سرپرست خود و به ویژه تحولات اقتصادی آن نشان نمی دادند.برای آنها تنها چیزی که مهم بود ، این بودکه مردم ایل و طایفه مالیات خود را کارسازی کرده و به موقع پرداخت کنند و به هنگام جنگ و ضرورت اسب و نفر  و در ایام جشن ها و عروسی ها و مناسبت ها، پیشکش و هدیه برای ایلخان یا ایل بیگی فراهم کرده و در نبردها خان خواسته، آماده جان نثاری باشند.

دولت نیز انتظار داشت که ایل خان یا ایل بیگی مالیات تعهد شده ایل را به موقع تحویل داده و هنگام نیاز رزمنده به اردوی شاهی بفرستد و همیشه نسبت به حکومت مرکزی مطیع و وفادار باقی بماند و نظم و انضباط در میان ایل محفوظ دارد.

هیچ یک از این دو قشر ، یعنی شاهان و ایل رهبران به وضع اقتصادی مردم و بهبود شرایط زندگی و ارتقای سطح فکر و فرهنگ آنان علاقه و اعتنایی نداشتند. خان ها از نظر عمل و ایفای  نقش،بیشتر الگویی از نوع حکومت زمان خود بوده اند تا از نوع مردمی و در خدمت مردم. داوری آن ها در ایل همانند رفتار و اقدام حکام دولت های زمان بود و مجازات و اعدام افراد در دست ایلخان و ایل بیگیان بود.

از دوران شاه عباس صفوی تا پایان دوره زندیه پایتخت ایران در جنوب کشور (اصفهان و شیراز) بود. به همین دلیل رهبران ایل قشقایی در اداره امور سیاسی و ارتباط با مقامات کشوری اعمم از شاه و والیان نقش برجسته و مهمی داشتند و با حمایت از یکی از مدعیان شاهی و یا مخالفت با دیگری وارد کشمکش های فرا قومی و مملکتی می شدند و به ترتیبی خود را در تاج گیری و تاج بخشی سهیم می کردند تا به این وسیله  و همراه پیروز مردان از امکانات اقتداری، سیاسی و اقتصادی آن بهره مند شوند. و هنگام شکست سرخود بر باد داده و مردم ایل مورد غضب و حمله مخالفان قرار می گرفته و غارت می شدند.

 این تعامل و یا تضاد نتایج مفید و یا زیان باری را برای ایل بیگی ها- ایلخانان قشقایی نیز به همراه داشت. از جمله:

    در دوران نادرشاه، ایل بیگی قشقایی(اسماعیل خان) به دلیل حمایت از شورش تقی خان شیرازی علیه  نادرشاه، مورد شکنجه قرار گرفته و بینایی خود را ازدست داد و گروه عظیمی از مردم عشایر قشقایی مورد غضب شاه قرار گرفته و به سرزمین های نامناسب  در شمال شرقی و جنوب کوچانده شدند.

-       در دوران کریم خان، ایل بیگی قشقایی(اسماعیل خان) همراه برادرش (حسن خان) با وجود نوشته هایی که از جایگاه بلند مرتبه آن ها سخن می گویند همراه پسرش جانی خان به صورت گروگان در دربار شاه تحت نظر قرار داشتند. و در دوره علی مراد خان زند به دستور وی  به قتل رسید.

-       آقا محمد خان قاجار، به دلیل  این که در دوران اسارتش در دربار کریم خان زند تحت نظر ایل بیگی قشقایی (اسماعیل خان) قرار داشت و از این دوران خاطره خوشی نداشت، نسبت به سران و مردم قشقایی کینه و دشمنی داشت،  به همین دلیل در ایام شاهی به فکر انتقام از پسر اسماعیل خان (جانی خان)  برآمد و برای حمله به ایل بیگی لشکر کشید. اما رهبر ایل قشقایی برای در امان ماندن از دشمنی وی، همراه خانواده و نزدیکانش به کوه ها پناه برد و  بیش از دو دهه کوه به کوه  در فرار و اختفا زندگی نمود.

-  در دوران فتحعلی شاه، ایل بیگی قشقایی  با واسطه شدن یکی از رجال که با وی دوستی داشت ،مورد بخشش و عنایت  شاه قرار گرفته و تشکیلات قشقایی  مجددا سر و سامان  گرفته و توسعه یافت.  و اولین حکم ایلخانی در جنوب ایران بنام جانی خان قشقایی صادر شد. در دوران ایلخانی بعدی قشقایی محمد علی خان به دلیل درگیری با حاکم فارس به کرمان کوچ کرد و پس از درگیری هایی  که به مرگ یکی از بزرگان شاهی لو  منجر شد به فارس بازگشت. در  دوره همین شاه ایلخانی مزبور دستگیر و زندانی و  مرتضی قلی خان  ایل بیگی قشقایی به دلیل نافرمانی و بی نظمی به دستور شاه به قتل رسید.

- در دوران محمد شاه قاجار  برای جلوگیری از درگیری های ایلی و ایلاتی، ایلخانی و ایل بیگی قشقایی  دستگیر و زندانی و برای مدت سیزده سال از میان ایل قشقایی خارج و در تهران به گروگان نگاه داشته شدند.

-       ناصرالدین شاه تشکیلات جدیدی در فارس به نام ایلات خمسه به رهبری قوام الملک برای رو در رویی و کاهش قدرت ایلخان قشقایی را شکل داد که چالش های تازه ای را بر ایل تحمیل کرد. برای اولین بار یکی از اعضای خانواده شاهی لو(سهراب خان) در برابر دولت سر به شورش برداشت و به قتل رسید. درگیری های میان ایلات تحت فرمان قشقایی سبب می شود که  دولت برای اولین بار فردی خارج از ایل قشقایی و خانواده شاهی لو را به نام نوذر میرزا به ریاست ایل منصوب نماید. و در موردی نیز بخشی از ایل از آن جدا شده و به قوام الملک واگذار شود.

مشکلات قحطی، بیماری و  کوتاهی از پرداخت مالیات و .. از رویداد های این زمان است. در دوران ناصر الدین شاه، درگیری ایران و انگلیس رخ داد که ایلخان قشقایی در آن نقشی داشت. فشار دولت برای مالیات و مشکلات درونی ایل سبب می شود که  ایل بیگی های قشقایی دچار مشکلات عدیده با دولت شده و بارها آن ها از کار برکنار و جایگزین شوند.

-      از زمان مشروطه و دوران سلطنت مظفرالدین شاه، که تلاش های مشروطه خواهی سرگرفت و شیرازه اداره امور کشور از هم پاشید، برای اسماعیل خان (صولت الدوله) از رهبران ایل قشقایی فرصتی طلایی پیش آمد که  توانست یک بار دیگر تمرکز قدرت در دست ایلخان را مجددا پایه گذاری نماید و خود به تنهایی این مقام و موقعیت را به دست گیرد. در مدت کوتاهی نیز اجلال الملک خارج از ایل قشقایی به سمت ایلخانی ایل منصوب می شود.

-       در دوران محمد علی شاه و پس از آن در سلطنت احمد شاه، با نزول قدرت دولت مرکزی اسماعیل خان تبدیل به یکی از نقش آفرینان جنوب کشور شد و با عدم پرداخت مالیات های جمع آوری شده از ایل به دولت تبدیل به یکی از ثروتمندان بزرگ ایران زمین شد. در همین دوره  با قدرت گرفتن سران ایل بختیاری  در دولت که از رقیبان دیرین قشقایی بودند، درگیری ایلخان قشقایی با دولت های وقت ایران فزونی یافت.  در این دوره تلاش هایی از طرف دولت و حاکمان فارس برای برکناری ایلخان قشقایی صورت گرفت که پاره ای از آن ها به جنگ میان نیروهای دولتی و ایلخان انجامید. درگیری ایلخان  با برادرانش در باره سمت ایلخانی گری سبب درهم پاشیدن طوایف ایل و در دوره هایی باعث کوچ آنان به میان بختیاری ها شد.در همین ایام با ورود دولت انگلستان به جنوب ایران و ایجاد منافعی در آن دیار چالش هایی میان ایلخان قشقایی و نیروهای تحت نظر انگلیسی ها نیز رخ داد.

سران عشایر ایران با درگیری ها و شورش های خود در دوره قاجار تا پایان  دوران رضا شاه،   به عنوان یکی از موانع اساسی توسعه ایران عمل می کردند و یکی از علل اساسی فقدان وحدت عمیق در دولت و بی نظمی های مداوم داخلی کشور بود.

ایلخان قشقایی با عقد قراردادی همانند قرارداد بختیاری ها با شرکت نفت انگلیسی در جنوب ایران،  سبب نارضایتی و اعتراض سردار سپه  گشت، به علاوه مناسبات ایلات با کشورهای خارجی از جمله انگلیس، روسیه و آلمان و هماهنگی با سیاست های استعماری اثرات مخربی برجای گذاشت. از سویی سیاست درهم شکستن شیوه زندگی عشایری را در برنامه های خود داشت، سازمانی به منظور حذف ایلخانی گری ایجاد شد و مدتی مدیریت ایل برای اجرای سیاست تخت قاپو به دست نظامیان سپرده شد. اجرای این سیاست با روش های قهری پیگیری می شد که سرانجام به درگیری نیروهای عشایری با قوای دولتی  و به شکست نظامیان دولتی منجر شد ولی به فاصله کمی پس از آن ایلخان قشقایی دستگیر و زندانی شد و در همان زندان نیز درگذشت. با فوت وی نظام ایلخانی گری در میان ایل قشقایی تا جنگ جهانی دوم و برکناری رضا شاه موقتا برای یک دوره ده دوازده ساله از بین رفت. گروه نظامی جایگزین خان های قشقایی شدند.

  با آغاز سلطنت محمد رضا شاه و اشغال ایران توسط متفقین، فرزندان صولت الدوله، از فرصت استفاده کرده با استفاده از فضای موجود در میان عشایر که از ظلم و تعدی نظامیان به تنگ آمده بودند نیروی زیادی را گرد هم آورده و با ارتش ایران وارد جنگ شدند. با شکست نظامیان دولتی،  محمد ناصر خان فرزند ارشد صولت الدوله توانست خواسته های خود را به دولت تحمیل و استقلال  ایل و استقرار نظام پیشین ایلخانی گری را یک بار دیگر برقرار کند و خود به تنهایی رهبری ایل را در دست بگیرد. از این زمان به مدت بیش از ده سال  محمد ناصرخان توانست همراه برادرانش جایگاه ویژه ای در ایران به خصوص در استان فارس به دست آورد. آن ها علاوه بر رهبری ایل قشقایی و پاره ای دیگر از ایلات فارس، کرسی های نمایندگان مجلس شورای ملّی و سنا را نیز اشغال کردند.  اما سرانجام  در کودتای سال سی دو - به حمایت از دکتر مصدق برخاستندو در این راه  دست به تدارک اردو  بر علیه دولت کودتا زده و آماده پیکار با دولت کودتا شدند. ولی  گروهی از خوانین و کلانتران قشقایی از همکاری با پسران صولت الدوله خود داری کرده و آن ها را تنها رها کردند. همین امر سبب پیروزی سیاسی دولت کودتا شده و آن ها همه ی  جایگاه ها ودستاوردهای چندین قرنی خود را در میان ایل و کشور بانضمام املاک و دارایی هایشان را از دست داده و به خارج از کشور تبعید شدند. 

و پس از آن حکومت محمد رضا شاه، سیاستهای اسکان عشایر را با شیوه های غیرقهری و سیاست مدارانه  از طریق جذب عشایر به کانون‌هایی که از جانب دولت برای اسکان آنها  آماده‌سازی شده بود، همچنین به دلایل اقتصادی و اجتماعی و طبیعی گروه بی شماری از عشایر قشقایی دست از کوچ روی برداشته  و یک جا نشین شدند. هدفی که رضا شاه  نتوانسته بود با به کار گیری زور انجام دهد  در این دوره به صورت سیاسی و برنامه ریزی شده توسط دولت به ترتیبی اجرا شد که عشایر خواسته و نا خواسته به صورت داوطلبانه اسکان نشینی را پذیرا شدند. در تمام طول تاریخ موجود در دست سران و رهبران ایل قشقایی هیچ خدمتی به این مردم  عشایر نکرده اند. در عشایر قشقایی نه از پزشک برای درمان دردهای بی شمار مردم و نه دام پزشک برای دام های ایلات و نه مدرسه برای کودکان ایلات به وجود نیامد. سران و رهبران و خانان قشقایی مکتب های اختصاصی برای فرزندان خود داشتند ولی مردم از ورود به آن ممنوع بودند و یا توان پرداخت هزینه های آن را نداشتند.

ریاست این خانان ایلی همانندحکومت شاهان ایران بود. روابط یک طرفه بود تنها مردم- در برابر دولت وظیفه داشتند که اطاعت کنند و به موقع مالیات بدهند و در درگیری ها محلی و دولتی برای منافع و سیاست های شاه و یا خان بجنگند و کشته شوند. در ایلات هم همین سیاست ها جاری بود تنها جای شاه با خان عوض می شد.نه دولت و نه خان کاری جز مواظبت از آنان در برابر اشرار برای آن ها انجام نمی دادند. نه از مدرسه، نه از دکتر و درمان، نه بیمه و نه جاده و نه بهداشت و..... در میان ایلات خبری نبود.

برای اولین بار نظام آموزش عشایری در سالهای ۱۳۳۰ توسط یکی از مردان ایلی که خود به دلیل دوران تبعید پدرش در تهران به تحصیلات دانشگاهی دست یافته بود به نام محمد خان بهمن بیگی - در ایل قشقایی اقدام به سواد آموزی کودکان قشقایی نموده و دامپزشکانی برای کمک به عشایر آموزش و به کار گمارده شدند. از میان دختران عشایری تعدادی به عنوان ماما و پرستار آموزش داد و آن ها را در ایل به خدمت واداشت. علاوه بر آن فرا گرفتن هنر و فن را نیز به کودکان عشایری در برنامه مدارس بود. دسترسی جوانان عشایر به سواد و حرفه ها سبب شد که بسیاری از جوانان ایلی برای کار روی به روستاها و شهرها بیاورند و مدارس عشایری وسیله ای برای اسکان فرزندان ایلات شد.

o   -   با سقوط محمد رضا شاه و آغاز حکومت جمهوری اسلامی ایران،آخرین ایلخان قشقایی محمد ناصرخان قشقایی و برادرش خسروخان فرزندان صولت الدوله پس از بیست و پنج سال زندگی در تبعید در بهمن سال پنجاه و هفت به کشور باز گشتند. پس از این بازگشت با همکاری با دولت سعی در استقرار نظام از دسترفته ایلی کردند. ولی این بار به دلیل تحولات زمانه- نه عشایر آن مردم پیشین بودند و نه قشقاییان شهر نشین، علاقه و اشتیاقی به نظام گذشته ایلی نشان دادند. به همین سبب آنان در این اقدام از حمایت مردم قشقایی بی بهره مانده و ناموفق شده و درگیر چالشی بی حاصل و بازنده با دولت جدید جمهوری اسلامی شدند و پایان و حاصلی ناخوشی به دست آوردند. 

محمد ناصرخان به خارج پناهنده شد و در همان دیار درگذشت و خسروخان در ایران دستگیر، محاکمه و اعدام گردید.  محمد حسین خان و ملک منصورخان نیز چند سال بعد درگذشتندو به این ترتیب تاریخ  چند قرنی ایل بیگی ها و ایلخانان قشقایی به خط پایان رسید.  حوادث تاریخی یک بار دیگر نشان داد درسرزمینی که سایه آدم های کوچک- بزرگ شود؛ آفتاب آن سرزمین رو به غروب است.

هدف از نگارش و تهیه این کتاب ایخانان قشقایی، جمع آوری ،تدوین و انتشار اطلاعات مستند و تاریخی مربوط به این رویدادها در درازای یک زمان چهار صد ساله است. نوشته های کتاب در پانزده فصل به ترتیب تاریخ وقوع رویدادهای مربوط به  ایلخانان و ایل بیگی های قشقایی در دوران شاهان گوناگون ایران به قلم کشیده شده است. گزارهای کتاب  شامل چگونگی انتصاب رهبران ایل و تلاش آنان برای استقلال داخلی و خود مختاری ایلی، کشمکش های درون فامیلی، موانع و مشکلات آنها  با دولت های زمانه است، از جمله :

-          درگیری و  مبارزه مدعیان سلطنت و درگیری ایلخانان در این درگیری ها

-          انتصاب حکومتگران فارس  و ایل بیگی ها و ایل خانان قشقایی در این دوره تاریخی  

-          رو در رویی های ایلخانان با حکومت ها ،  فرار، اسارت، تبعید، و قتل این رهبران

-          رقابت ها و مبارزه های درون خانوادگی و  ایلی بین ایل بیگی ها و ایلخان با کسان خویش و کلانتر ایل های عضو قشقایی  و ....

-          دشواری های جمع آوری و پرداخت مالیات ها  و زندانی و برکنار و اعدام شدن سران ایل

-           و در گیری با سایر قبایل همجوار در امور مراتع و سرزمین هاو....

 به علاوه نقش ایلخانان قشقایی در دوره پهلوی ها که زمان تغییرات و دگرگونی های  معاصر ایران است، نیز مشروحا به قلم کشیده شده اند.

بیشتر  این حوادث و رویدادهای این دوره در عصر استبدادی ایران صورت گرفته است. عصری که  شاهان و ایلخانان سرور رعیت ها یعنی مردم بودند. حق و حقوق بشری و رفاه و منافع ملّی  و مردمی که تا زمان مشروطیت در ایران شناخته شده نبودند در تمام ارکان کشور از جمله ایل قشقایی از آن آثار و نشانی دیده نمی شد. ایل رهبران نیز  الگوی از شاهان و قدرت مداران کشوری بودند که فارغ از دغدغه این مسائل بودند و باستثنای موارد معدودی در دوران محمدرضا شاه کاری در این راستا  از طرف ایل خانان در جهت مردم داری صورت نگرفته و در کارنامه شان تلاشی برای بهبود زندگی عشایر دیده نمی شود.

در یکصد سال گذشته دگر گونی های بزرگی در جهان پدید آمده است که چهره این سیاره و به ویژه جماعت های انسانی آن را به نحو بی سابقه ای تغییر داده است. در طول این مدت جامعه عشایری نیز دچار تحول گردیده است. با توسعه شهرها و فراوانی وسایل ارتباط جمعی، گسترش صنعت و امور نظامی و انتظامی و سایر تحولات ملّی و جهانی سبب شده که جامعه عشایری، نقش پیشین خود را از دست داده و از متن به حاشیه رانده شود. جمعیت عشایر کنونی ایران در مقایسه با ازدیاد جمعیت ایران، به شدت رو به افول گذاشته است، جمعیت عشایر در سال ۱۲۸۸ شمسی دو و نیم میلیون نفر و حدود یک چهارم جمعیت کشور بود و در حال حاضر جمعیت آن کمتر از یک میلیون و دویست و پنجاه هزار نفر است که حدود دو در صداز کل جمعیت ایران را تشکیل می دهد.

بر اساس سرشماری سال 1387جمعیت ترکان کوچرو قشقایی در استان های  فارس، بوشهر، بخشی از اصفهان و چهارمحال و بختیاری 112430 نفر بوده است.  برآورد شده است که جمعیت کل ترکان قشقایی در ایران بیش از یک و نیم میلیون نفر است به این ترتیب بیش از نود درصد نفوس قشقایی ها دست از زندگی کوچروی برداشته و یکجا نشین شهرها و دهات شده اند. کاری که روزگاری مذموم به شمار می آمد، تلاش خانان ایل برای جلوگیری از اسکان آنان ارج گذاشته می شد.

 نحوه زندگی کوچ نشینی و از جمله در ایل قشقایی، هم دچار تحول و دگرگونی گسترده ای شده است.  ایلی که سواد دارانش منحصر به خانواده خانان و توانمندانش بود، در سده اخیر صاحب  صدها مدارس عشایری شد و هزاران درس خوانده از چادر مدرسه های ایلی بیرون آمده اند. عشایر که زمان کوچشان از سردسیر به گرمسیر به وسیله چهار پایان صورت می گرفت و چند ماه به درازا می کشید اینک  به دلیل تصاحب و راه بندان های ایلراه ها- با استفاده از خود روها در عرض چند ساعت جا به جا می شوند.بسیاری از مردم عشایر به رادیو، تلویزیون و رایانه دسترسی دارند.  در کنار چادرها،و احشام خویش گروهی صاحب خود رو شده اند.  بیمه درمانی دارند از کپسول های گاز برای سوخت استفاده می کنند .  کتاب و کتابخانه دارند و ....... شاید تنها چیزی که از دست داده اند، کلانتران ، خانان، و ایل بیگی و ایل خانی ها است، که بسیاری از آنان از رویدادهای گذشته اسطوره ها و پهلوانان ساخته اند.

روستا مکان ها و شهرنشینان قشقایی که در جوار مناطق ایلی ساکن هستند هنوز ارتباط تنگاتنگی با همزبانان  و ایل تباران خود دارند. با وجود سکونت در چهاردیواری ها و انتخاب شیوه های زندگی یک جانشینی دگرگونی های فراوانی مانند تغییر، پوشاک، غذا و سخن گفتن به فارسی، شغل ها و سفرها و...  در آنان پدید آمده است آنان ضمن برخورداری از مناسبات شهری، مانند هر قوم دیگری تلاش دارند  که هویت و فرهنگ قومی خویش را  در حد امکان حفظ کنند.

گذشته چراغ راه آینده است.  انتقال اطلاعات از سابقه تاریخی و قومی به ویژه برای نسل های معاصر که کمتر با زندگی ایلی و مسائل آن در گیر بوده اند می تواند  در شناخت و نگهداشت فرهنگ اجدادی  و تقویت هویت قومی  و ملّی موثر و مفید باشد.

نوشته های کتاب آینه ایست از حکومت های دولتی، ایلخانان، ایل بیگی ها، کلانتران و خانان ایل در قرون گذشته و سده معاصر و حکایت آن چه در این دوران بر مردم ایل رفته می باشد. به علاوه نشان دهنده  شرایط اجتماعی و سیاسی و نظامی کشور و نظام مدیریت شاهان در اداره امور کشوری و  عشایری ایران و نمایانگر نقش عشایر و  ایلخانان و ایل بیگیان قشقایی در روابط اجتماعی سیاسی و مردمی آن دوران  نیز هست .

 مرور این سوابق تاریخی و آگاهی از آن ها می تواند نقش و تاثیر مدیریت ایل را در هدایت و توسعه  ، بهبود  یا پس روی زندگی مردم عشایر قشقایی و کشور در مقایسه با سایر اقوام ملّی در ایران را نشان داده و با در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی، ارزیابی و داوری در مورد نقش آنان را تسهیل نماید. 

با سپاس

 

نوروز دّرداری(فولادی)

شهریور ماه 1394- اتاوا- کانادا

 



1882-1941( James Joyce )1 نویسندة ایرلندی

[2]  Pareto,V.F.D -The Mind and Society. 1935. Four volumes. Translated by Andrew Bongiorno and Arthur Livingston

[3] نظری محسن - بررسی علل و موانع تاریخی رشد صنعتی در ایران- اطلاعات سیاسی- اقتصادی سال 4 شماره 6 خرداده و تیرماه 1369 ص 50

[4] کوششی پریش، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی خبرگزاری مهر

[5] لویس بک – قبایل و جامعه مدنی – ایران نامه پاییز 1374 شماره 52

[6]    به اعضای این جمع به زبان ترکی شاه لِه (شاه لو) یعنی شاه خواه، وابسته یا طرفدار شاه گفته می شد..