- 40. طرح کلی پروژه تهیه شده در سازمان اطلاعات مرکزی
واشنگتن، 26 ژوئیه 1951.(۳ مرداد ۱۳۳۰)
پروژه [کمتر از 1 خط ازطبقه بندی خارج نشده است]
ا. مراجع:
الف NSC 10/2.2
ب گزارش سیا شماره CSO–B–19395، مورخ 10 اوت 1950 پیوست.
ج یادداشت از رئیس، بخش قرارداد، 0/0 برای AD/OPC[1] پیوست، مورخ 20 مارس 1951.
د یادداشت از رئیس، بخش قرارداد، 0/0 برای AD/OPC، پیوست، به تاریخ 11 مه 1951.3
2. مسئله و هدف : نفوذ مناطق عشایری به طور عام و جنوب غرب ایران به طور خاص از دیرباز برای OPC مشکل ساز بوده است. ایل قشقایی که به قوی ترین طایفه ایران شهرت دارد، منطقه وسیعی را در جنوب غربی ایران مهار می کند که در توسعه شبکه فرار و گریز و به عنوان پایگاهی برای فعالیت های جنگ چریکی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به دلیل حساسیت فوق العاده این منطقه، سفر پرسنل خارجی توسط دولت ایران ممنوع شده است. محدودیت های اعمال شده عملاً منطقه را برای پرسنل (امنیتی و جاسوسی آمریکا) OPC OPC, Office of Policy Coordination, Directorate of Plans, Central Intelligence Agency ( غیر قابل دسترس کرده است و تاکنون نتوانسته ایم پوشش رضایت بخشی برای نفوذ به منطقه ارائه دهیم.
الف هدف
هدف این پروژه، نفوذ به جنوب غرب ایران به منظور آغاز برنامه فرار و گریز ) فعالیت های چریکی) و ایجاد مناطق فرود نیرو، باند فرود، اهداف خرابکارانه، خانه های امن و مسیرهای تدارکاتی به خلیج فارس و خروج از آن است. پتانسیل های جنگ چریکی و امکانات عضوگیری ساکنان منطقه مورد تجزیه و تحلیل و بهره برداری قرار خواهد گرفت.
3. پیشنهاد
اکنون چندین عامل ترکیب شده اند که به OPC فرصتی برای نفوذ به منطقه مورد بحث می دهد. آنها عبارتند از: [۷ و نیم خط از طبقه بندی خارج نشده است].
(2 پاراگراف (22 سطر) از طبقه بندی خارج نشده است)
مزایایی که از اجرای این پروژه به OPC[2] تعلق می گیرد عبارتند از: استقرار عوامل OPC در منطقه ای که تاکنون غیرقابل دسترس بوده است. فرصتی برای مشاهده و ارزیابی ارزش بالقوه افراد قبیله برای OPC در فعالیت های مقاومت و جنگ چریکی. فرصتهایی برای ایجاد شبکههای فرار و مخفی ، خانههای امن و مناطق سقوط؛ و تقویت روابط حسنه بین قشقاییها و عشایر و ایالات متحده آمریکا بهعنوان وسیلهای برای اطمینان از همکاری قشقایی در صورت حمله شوروی یا استقرار حکومت مورد حمایتش در تهران.
4. خطرات
[1و نیم خط از طبقه بندی خارج نشده است] تصور نمی شود که ریسک زیادی در این پروژه وجود داشته باشد. به نظر می رسد مزایای ذکر شده در بالا بر خطرات آن برای OPC بیشتر است و ترتیبات مالی امن به نظر می رسد. از آنجایی که قشقایی ها از مستفیضان مستقیم این پروژه هستند، امکان فاش شدن منبع سرمایه توسط آنها بسیار بعید است.
5. وضعیت فعلی
بند ۱ .(7 سطر) از طبقه بندی خارج نشده است)
6. داده های بودجه
۲ پاراگراف (25 سطر) از طبقه بندی خارج نشده است)
(در اینجا جزئیات بیشتر بودجه مربوط به پروژه حذف شده است.)
*************
-منبع: آژانس اطلاعات مرکزی، فایلهای DDO، شغل 58–00070R، جعبه 12، پوشه 496، طرح کلی پروژه عملیاتی OPC، حلقه 96. فوق سری. طبق یک برگه ترخیص ضمیمه شده، این طرح توسط [نام از طبقه بندی خارج نشده] تهیه شده و توسط ADPC [نام از طبقه بندی خارج نشده]، در 2 اوت تایید شده است. ویسنر تایید خود را در 6 اوت با این شرط اضافه کرد: "تأیید شد - مشروط به درک واضح که اکنون این شامل تعهد مبلغی بیش از [مبلغ دلاری که از طبقه بندی خارج نشده است] نیست - و ممکن است این کار را انجام ندهد تا زمانی که نظرسنجی انجام شده توسط جمهوری خلق چین تایید شود.»↩
دستورالعمل 10/2 شورای امنیت ملی، مورخ 18 ژوئن 1948، سیا را به توسعه قابلیت اقدام مخفی متهم کرد. NSC 10/2 در Foreign Relations, 1945-1950, Emergence of the Intelligence Establishment, pp. 713-715 (سند 293) چاپ شده است.↩
هیچ یک از اسناد ذکر شده به عنوان پیوست یافت نشد.
1. طرح کلی پروژه تهیه شده در سازمان اطلاعات مرکزی 1
واشنگتن، بدون تاریخ
1. مراجع
الف NSC 10/22
ب NSC 1073
ج بحران در ایران مورخ 13 مارس 1951، TS Control4
د ضمیمه با عنوان اعلامیه ملی گرایان ایرانی
2. مشکل : ایران که از درون ناراضی است، با یک بحران شدید اقتصادی مواجه است، تحت فشار کشورهای خارجی قرار گرفته و بدون ابزار کافی برای تبدیل شدن به یک کشور دموکراتیک به معنای غربی باقی مانده است، امکان کمی برای تبدیل شدن به صاحب سرنوشت و معمار آینده خود را نشان می دهد. وخامت مداوم وضعیت نفت ایران برای اتحاد جماهیر شوروی ارزش زیادی داشته است و اتحاد جماهیر شوروی به واسطه حزب توده ایران آماده است تا از وضعیت آشفته ای که اکنون ایران به سوی آن می رود، سرمایه گذاری کند. از سوی دیگر، ایالات متحده هیچ حزب یا گروه ایرانی ندارد که با آن با تهدیدات حزب توده مبارزه کند. و قابل انعطاف با توجه به اهمیتی که ایران موظف است در تصویر بین المللی حفظ کند، هم به دلیل اهمیت استراتژیک و هم از لحاظ اقتصادی، ضروری است که ایالات متحده تمام تلاش خود را برای جلوگیری از سرنگونی حکومت ایران توسط کمونیست ها در ایران انجام دهد.
الف هدف
هدف این پروژه ایجاد نیرویی مؤثر در سیاست ایران است که با توده/کمونیست ها مقابله کند. OPC از افراد و گروه ها در تلاش برای ایجاد یک حمله سازمان یافته و هدایت شده علیه کمونیست ها در ایران حمایت خواهد کرد. تلاش خواهد کرد از طریق عناصر بومی مورد حمایت خود با رهبران مذهبی مختلف، رهبران سیاسی، رهبران اتحادیهها و هر جناح مهم دیگری در سیاست ایران تماس برقرار کند.
اهداف کمتر، اما مشخصتر این پروژه شامل سازماندهی تظاهرات و تظاهراتهای متقابل برای خنثی کردن آنهایی است که توده به راه انداخته است. تشکیل پیشخوان، اتحادیه های صنفی معتبر در ایران؛ دستکاری تعصبات مذهبی و تعصب برای مقابله با کمونیسم. و سرمایه گذاری بر دشمنی و رقابت شخصی میان رهبری دشمن.
3. پیشنهاد
در تعقیب اهداف فوق، پیشنهاد میشود که OPC به فعالیتهای جنگ سیاسی موجود [3 خط از طبقهبندی خارج نشده] یارانه بدهد و اعتقاد بر این است که این سازمان نماینده نیروی بالقوهای در سیاست ایران است. [4 خط از طبقه بندی خارج نشده است]
2 پاراگراف (17 سطر) از طبقه بندی خارج نشده است.
اعتقاد بر این است که امکانات OPC گسترده است. آنها شامل هدایت و کنترل یک نیروی مؤثر در سیاست ایران است. تا برنامه هایی را علیه شوروی به طور عام و حزب توده به طور خاص سازماندهی و هدایت کند. ایجاد یک محل تجمع برای همه نیروهای نهفته ضد کمونیست در ایران. کانالی مؤثر برای تبلیغ دیدگاهها و سیاستهای ایالات متحده برای مقابله با نفوذ قدرتمند حزب توده؛ و بیدار کردن عناصر مذهبی تأثیرگذار در ایران نسبت به خطر کمونیسم نسبت به دین و خدای خود. علاوه بر مزایای ذکر شده، مشخص خواهد شد که چنین برنامه ای در صورت موفقیت می تواند به عنوان یک عامل کاتالیزوری در واکنش مردمی علیه کمونیسم عمل کند.
۱ بند (5 سطر) از طبقه بندی خارج نشده است.
4. خطرات
۲ پاراگراف (16 سطر) از طبقه بندی خارج نشده است.
5. وضعیت فعلی
۴ پاراگراف (20 سطر) از طبقه بندی خارج نشده است.
6. داده های بودجه
پیشنهاد می شود این پروژه برای مدت یک سال با تمدید بر اساس نتایج به دست آمده تا آن زمان راه اندازی شود. هزینه های برآورد شده برای سال اول عبارتند از:
۶ بند (18 سطر) از طبقه بندی خارج نشده است.
منبع: آژانس اطلاعات مرکزی، فایلهای DDO، Job 78–01521R، جعبه 5، پوشه 25، [متن غیر طبقهبندی نشده]. فوق سری. طبق برگه ترخیص ضمیمه، طرح [کمتر از 1 خط از طبقه بندی خارج نشده] در 24 ژوئیه تدوین شد و [کمتر از 1 خط از طبقه بندی خارج نشده] در 10 اوت تصویب شد. طبق نسخه دیگری از طرح کلی، این پروژه توسط کمیته بررسی پروژه در 6 سپتامبر، اگرچه با بودجه آن به [مبلغ دلاری طبقه بندی خارج نشده] کاهش یافت. (Ibid., Job 58–00070R, Box 12, Folder 494, OPC Operational Project Outline, Reel 96)↩
به پاورقی 2، سند 40 مراجعه کنید.↩
سند 6.↩به پاورقی 1، سند 5 مراجعه کنید.↩
پیوست شده اما چاپ نشده است.↩
32. تلگرام از سفارت در ایران به وزارت امور خارجه
تهران، 12 خرداد 1330،
ما میتوانیم کمی به فعالیتهای Embtel 2449، آوریل 172 Re Brit در میان قبایل جنوب ایران اضافه کنیم (Deptel 2228, May 29).
در گفتگو با خان های قشقایی به ما گفته شده که انگلیسی ها اخیراً با حداقل یکی از طایفه های خود یعنی کشکولی ها تماس داشته اند. قشقاییها ادعا میکنند که تنها در صورت حمله شوروی به ایران و یا تأسیس حکومت وابسته به شوروی در تهران، با انگلیس همکاری میکنند. قشقایی ها همچنین به ما اطلاع دادند که ممکن است بریتانیا با برخی دیگر از طوایف فارس از جمله ممسنی، عرب و بخش هایی از بویر احمدی تفاهم داشته باشد.
همانطور که در Embtel 2449 اشاره شد، اطلاعات بریتانیا، از جمله AIOC، همیشه در تماس نزدیک با رهبران قبایل نزدیک میادین نفتی بوده و در مواقعی به آنها یارانه پرداخت کرده است تا از کمک آنها در حفظ امنیت استفاده کند. در حال حاضر با توجه به اعتصابات اخیر و اوضاع متشنج منطقه نفت، دوستی سران قبایل در منطقه حائز اهمیت است.
با وجود اینکه ما نتوانستیم اطلاعات خاصی به دست آوریم، احتمال اینکه بریتانیا ممکن است در حال مذاکره با قبایل جنوبی باشد را نباید نادیده گرفت. منطقی به نظر می رسد که اگر (الف) به دلایلی از کار دولت مرکزی خارج شود یا (ب) اگر بریتانیایی که در منطقه نفتی زندگی می کند با اقدامات اوباش و خشونت و تهدید اوباش مواجه شود، بریتانیا باید چنین اقدامی را برای حفظ نظم در جنوب انجام دهد. به نظر می رسد دولت مصدق قادر به کنترل اوضاع نیست. همچنین همیشه این احتمال وجود دارد که بریتانیا سعی کند از قیام های قبایل جنوب به عنوان فشار متقابل بر دولت استفاده کند (مانند سال -۱۳۲۵-1946)، اگر شوروی تلاش کند کنترل دولت تهران را با نفوذ یا تهاجم واقعی به دست بگیرد.
علیرغم این واقعیت که برخی از گروههای قبیلهای در جنوب ممکن است تا حدی تحت کنترل بریتانیا باشند، این تردید وجود دارد که آیا بریتانیا می تواند نیروی قبیلهای کافی را بدون حمایت نیروهای بریتانیایی برای مخالفت با اقدام قهرآمیز دولت ایران جمعآوری کند یا خیر؟. البته این فرض بر این است که نیروهای ایرانی در جنوب به دولت مرکزی وفادار بمانند. همانطور که در Embtel 2847 در 18 مه گزارش شده است، نخست وزیر مصدق قبلاً تعدادی از مقامات از جمله فرماندهان نظامی را تغییر داده است، به این دلیل که افراد منتقل شده بیش از حد تحت نفوذ بریتانیا بودند.
موضوع از نظر CAS موافق است.
امضاء: گریدی
- منبع: National Archives, RG 59, Central Files 1950–1954, 888.2553/6–351. راز در تاریخ 4 ژوئن ساعت 11:09 ق.ظ دریافت شد↩ به پاورقی 2، سند 30 مراجعه کنید.↩
سند 30.↩
در تلگراف 2847 از تهران، 18 مه، گریدی همچنین گزارش داد که این «تغییرات اساسی در پرسنل دارای پستهای دولتی» «بهویژه در جنوب ایران» بوده است. (آرشیو ملی، RG 59، Central Files 1950–1954, 788.00/5–1851)
اولین گزارش اوضاع ایران در این پرونده: گزارشی است که توسط دبیر دوم سفارت آمریکا در مورد وضعیت ایران در بهمن ماه ۱۳۳۰ تهیه و ارسال شده است. در این گزارش ضمن اشاره به سوابق تاریخی و تجاوزات روسیه و شوروی به ایران و مقاصد آن کشور تجزیه و تحلیل شده است..در این سند به سپهبد رزم آرا نخست وزیر ایران اشاره ای شده و سیاست وی را همراه مماشات و تفاهم با این کشور ارزیابی کرده است.در مورد حزب توده و همکاری و همراهی آن با دولت مزبور تاکید و این حزب را بازوی فشار دولت مزبور در ایران نامیده است.. رزم آرا حدود یکسال قبل از این گزارش در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ توسط فداییان اسلام ترور شد.
حاجعلی رزمآرا (۱۰ فروردین ۱۲۸۰ – ۱۶ اسفند ۱۳۲۹) نظامی و سیاستمدار ایرانی، سپهبد نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی و نخستوزیر ایران بود. رزمآرا در ۱۶ اسفند سال ۱۳۲۹ توسط خلیل طهماسبی یکی از اعضای گروه فدائیان اسلام در محوطه مسجد شاه تهران ترور شد.
رزمآرا قصد داشت قرارداد الحاقی نفت (معروف به قرارداد گس-گلشائیان) را در مجلس به تصویب برساند، اما مخالفت جدّی و گسترده جبهه ملی به وی اجازه این کار را نداد که این امر موجب شد که او در ۵ دی ۱۳۲۹ لایحه قرارداد الحاقی را از مجلس پس بگیرد.
اندیشه ملی شدن نفت در میان مردم گسترش یافته بود و رزمآرا توان مقابله با آن را نداشت. با این حال هنگام معرفی هیئت وزیران به شاه و مجلسین، شش وزارتخانه دولت او وزیر نداشت و کابینه بدون وزیر امور خارجه، راه، پست و تلگراف، کار و دارایی تصویب شد. در مجلس سنا احمد متیندفتری، سید محمد تدین، سرلشکر فضلالله زاهدی، حسین دادگر، محمود حسابی و عبدالحسین نیکپور هیچگاه از مخالفت با رزمآرا دست برنداشتند.در مجلس شورای ملی نیز فراکسیون هشتنفری جبهه ملی به رهبری محمد مصدق با او از در جنگ برآمدند
فردای قتل رزمآرا، در روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ کمیسیون نفت، پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را تصویب و اعلام کرد. قانون ملی شدن صنایع نفت در مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۲۹ و در مجلس سنا در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب رسید.
علاء وزیر دربار بعد از کشته شدن رزمآرا در اسفند ۱۳۲۹ نخستوزیر شد تا ششم اردیبهشت ۱۳۳۰ که به صورت ناگهانی استعفا داد بر سر کار بود.
پس از استعفای علا محمد
مصدق در هشتم اردیبهشت ۱۳۳۰ تا مرداد ماه ۱۳۳۲ نخست وزیر ایران بود. اشاره به
وضعیت و موقعیت ایران در برابر روسیه شوروی که در این گزارش آمده است، مربوط به
دوره های پیشین تا دوران نخست وزیری دکتر مصدق در سال ۱۳۳۰ می باشد.
سند شماره یک گزارش ارسالی از سفارت (آمریکا) در ایران به وزارت امور خارجه: شماره 679 تهران دوم بهمن 1330.
موقعیت کشور شوروی در ایران : [در اینجا فهرست مطالب حذف شده است.]
معرفی: به نظر می رسد هیچ چیز برای برنامه ریزان شوروی، جالبتر از شنود گفتگوهای نشست دفتر سیاسی در حین بحث در مورد مشکل ایران، نمیتوانست باشد. اینجا (ایران) سر زمینی است که آنها و پدربزرگهایشان و حتی پیشینیانشان سالها برای تصرف وکنترل آن تلاش کردهاند. آنها ترفندهایی اغوا کنند یا تهدید کنند را یکی پس از دیگری از کلاه بیرون کشیده اند تا ایرانی ها را به تسلیم وادار کنند، ، اما مشکل هنوز حل نشده است. البته ما فقط می توانیم در مورد آنچه در مد نظر و خواسته برنامه ریزان شوروی است حدس بزنیم. با این حال، میتوان تکنیکهای مختلفی را که در سالهای اخیر در اینجا (در ایران ) توسط شوروی استفاده شده است، مطالعه کرد و انگیزههای نهفته در آن اقدامات را تحلیل کرد.
این مطالعه در راستای همین هدف تهیه شده است. در حالی که باید خاطر نشان کرد که هر گونه نتیجهگیریهای بهدستآمده ، همچنان باید در محدوده حدس و گمان باقی بماند، اما شاید بتوانیم از الگوی رویدادهای گذشته، نشانههایی در مورد آنچه آینده به همراه خواهد داشت، را کشف و روشن کنیم.
پیشینه تاریخی:
گذشته قرار است پیش درآمد آینده باشد. آن چه که تاریخ نشان میدهد، همان فشار مستمر روسها بر ایرانیها برای مدت بیش از دویست سال گذشته است که همواره ادامه داشته است. تلاش روسیه برای توسعه سرزمین های خود اولین بار در زمان پتر کبیر رخ داد که در جنگ با ایرانی ها در سال 1722م (۱۱۰۱ ش ) ، عملاً تمام سواحل غربی و جنوبی دریای خزر را که در دست ایران بود تصرف و اشغال کرد. در سال 1800م (۱۱۷۹ ش) روسیه ،گرجستان ایران را هم ضمیمه خود کرد. سپس ایران مجبور شد به ناپلئون دربرابر تجاوزات روسیه پناه ببرد. به این امید که از این طریق گرجستان را پس بگیرد. اما، هنگامی که جنگ روسیه و ایران در سال 1813 م (۱۱۹۰ش ) به پایان رسید، ایران نه تنها مجبور شد از تمام ادعاهای خود در مورد گرجستان صرفنظر کند، بلکه تمام قلمرو ایران را در شمال رود ارس را هم به روسیه واگذار کند، به جز دو منطقه کوچک که در یک رویارویی بعدی آن ها هم از دست رفتند. سپس روسها بر کنترل ترکستان متمرکز شدند. بخش خوبی از شمال ایران در آن زمان روسی شده بود و مرز روسیه حدود هزار مایل به تهران نزدیکتر شده بود. پس از آن، دولت شوروی بر نفوذ اقتصادی در ناحیه شمالی آنچه که از ایران باقی مانده بود، را به کار برد و به کمک قرارداد 1907 م (۱۲۸۶ ش) که بر اساس آن روس ها و انگلیسی ها ایران را بین خود تقسیم کرده و هر یک حوزه های نفوذ جداگانه ای برای خود را مشخص کردند، این اقدامات به اهداف شوروی در ایران کمک زیادی کرد. سرانجام، روابط ایران و روسیه در سال 1921 م (۱۳۰۰ش)، زمانی که شوروی معاهده دوستی با ایرانیان را امضا کرد، روابط دو کشور مرحله کاملاً جدیدی را آغاز کرد.
آن معاهده، به جز برخی مقررات مربوط به حق شوروی برای ورود نیروهایش به ایران، در صورت ورود سربازان خارجی، قطعاً به نفع ایران بود. شوروی در همان زمان قرارداد 1907م (۱۲۸۶ش) در مورد تقسیم ایران بین انگلستان و روسیه را محکوم کرد. رضاشاه همزمان در صحنه ظاهر شد و از این زمان اوضاع ایران ثبات بهتر و بیشتری به دست آورد.
دوره ای که این مطالعه به آن مربوط می شود از سال 1941(۱۳۲۰ در جنگ جهانی دوم) شروع می شود، زمانی که شوروی و انگلیس (و بعداً خودمان) یعنی کشور آمریکا به کشورایران لشکر کشی کردند، رضا شاه خلع شد و تمام امکانات موجود در ایران در طول جنگ تحت اشغال سه قدرت بزرگ قرار گرفت. . جالب است بدانید که حزب توده تقریباً در همان زمان در ایران تاسیس شد.
تاریخ اشغال ایران مملو از نمونه هایی است از روش های متعدد دخالت شوروی بر خلاف معاهده سه جانبه در امور داخلی ایران می باشد. این مداخله در درجه اول در مناطق تحت تسلط ارتش شوروی (در شمال ایران) صورت گرفت. اقدامات بسیاری از فرماندهان شوروی در هنگام اشغال ایران، استفاده از قدرت نظامی خود برای پیشبرد رشد حزب توده جدید و تبدیل آن به ویژه به یک اهرم کمونیستی قابل توجه است. تظاهرات زیادی در راستای مقاصد شوروی توسط حزب توده در تبریز و سایر شهرها برگزار شد ولی نیروهای امنیتی ایران توانستند با سرکوب تظاهرات از اقدامات خرابکارانه آن جلوگیری نمایند. در همان زمان، مأموران شوروی با پشتکاری مداوم روی کردهای ایران کار کردند و وعده کردستان خودمختار را به آن ها دادند. شواهد بسیاری ازاین دست دخالت شوروی در امور ایران در دست است. با این حال، از نقطه نظر گذشته، آنچه مهم به نظر می رسد این است که حتی قبل از امضای بیانیه تهران برای خروج سربازان اشغالگر، شوروی ها قبلاً شروع به ایجاد سازمانهایی کرده بودند و بدون شک امیدوار بودند در نهایت منجر به جذب و جدایی مناطق شمالی از ایران شود. .
اهداف شوروی (در ایران):
به نظر می رسد که بررسی فعالیت های اخیر شوروی در قبال ایران نشان می دهد که عملیات همسان سازی از نظر آنها دو مرحله ای است. یکی این که سیاست شوروی در صدد است که از طریق تصاحب سر زمین های مجاور باکو نسبت به ایمن سازی این منطقه اقدام کند. چون مجاورت میادین نفتی باکو و آسیب پذیری آنها در برابر حملات هوایی، زیاد است و قطعاً ایجاد یک حائل محافظ در جنوب آن ایمنی آن را بسیار مطلوب و بهتر می کند. خاک ایران در واقع مانند دشنه ای به سمت باکو نشانه می رود.
این نظریه چندین سال پیش با بیانیه یکی از وابسته های نظامی شوروی سابق تأیید شد. آن مقام نظامی در هنگام بحث درباره «تهدید» اتحاد جماهیر شوروی چنین خاطر نشان کرد که با حضور میسیون و مأمورین نظامی آمریکا در ایران این تهدید موجود است ، گرچه دولت شوروی نمی توانست مناطق نفت خیز و تاسیسات نفتی را پنهان کند ولی بسیاری از کارخانهها، و آشیانه های هواپیما و غیره را در پناهگاهای زیر زمینی قرار داده بود. حضور پرسنل نظامی بالقوه متخاصم (نظامیان آمریکا در ایران )در مجاورت چنین مناطق مهم و ضروری باید منبعی دائمی برای نگرانی شوروی باشد.
مرحله دوم عملیات همسان سازی، یعنی جذب آنچه از ایران پس از تصاحب منطقه شمالی باقی مانده بود، هم آسان و هم دشوار خواهد بود. جدا کردن منطقه شمالی از خاک ایران، تهران را کم و بیش در وسط بیابان رها می کرد. با این اشغال، بخشی از عرضه مواد غذایی ایران را می توان قطع کرد یا به میل خود روشن و خاموش کرد. بخش خوبی از جمعیت کشور ایران و بسیاری از زمین های حاصلخیز و مولد آن با اشغال شمال ایران از بین خواهند رفت. و توازن کشور می تواند به راحتی از منطقه تحت کنترل شوروی با ایرانیان آموزش دیده برهم زد و تحت کنترل داشت. مشکل این قضیه هنگامی رخ داد که انگلیسی ها درمنطقه جنوب ایران که تحت کنترل آن ها بود احساس خطر کردند.
بدون شک عوامل متعدد دیگری هم در موقعیت ایران وجود دارد که باید برای کرملین مهم باشد. مطمئناً این خواسته و هدف شوروی در استراتژی جهانی هم مورد توجه سایرین قرار خواهد گرفت و کنترل شوروی بر منطقه شمال غربی ایران تأثیر مهمی بر موقعیت کشور ترکیه خواهد داشت.
با این حال، این در درجه اول بستگی به قدرت نظامی دارد . همچنین عراق و کشورهای واقع بین آن و سواحل شرقی مدیترانه تحت تأثیر نفوذ ایران قرار خواهند گرفت. با این حال، این مطالعه ضمن شناخت اثرات بیرونی احتمالی، تنها به جنبه های درونی مسئله می پردازد.
ایرانیان و کمونیسم :
تعداد کمونیست های واقعی در ایران نسبتاً بسیار کم است. یک تخمین خوب احتمالاً یک نفر درهر هزار نفر خواهد بود. از سوی دیگر، اعضای ایرانیانی که در اثر استیصال و مشکلات ناشی از وضعیت ناخوشایند کارخانجات، به حزب توده نظر دارند و یا با آن همدردی می کنند، بسیار قابل توجه است. برای کسی که با ماهیت شدیداً خودخواهانه و فردگرایانه ایرانیان آشنا باشد، تصور موقعیتی که در آن بیشتر آنها منافع شخصی خود را برای رسیدن به یک آرمان تحت تأثیر قرار دهند، دشوار است. در واقع، اگر شورویها میتوانستند بیش از تعداد انگشت شماری از افرادی را بیابند که حاضر باشند، خود را برای پیشرفت کمونیسم قربانی کنند، احتمالاً کشورایران خیلی پیش از این توسط شوروی جذب و اشغال میشد. و مطمئناً ایرانیها به خوبی درک میکنند که سرزمینی که در آن زندگی میکنند مدتهاست مورد طمع روسها بوده است. عواملی وجود دارند که باید مشکلات ارتباط جمعی را افزایش دهند. با وجود این، عوامل قوی ای هم به نفع شوروی وجود دارد. حکومت ایران همانطور که در سالهای اخیر وجود داشته است فاقد اولین شرط حاکمیت، یعنی توانایی حکمرانی مؤثر بوده است. علاوه بر این، مردم باور و اعتقاد خود را از دولت ایران از دست داده اند. از نظر آنها دولت صرفاً یک ساختار الیگارشی است که به منظور تقسیم عواید ناشی از فساد با افراد معدودی وجود دارد. همین فقدان انسجام در بدنه اجتماعی است که توده عظیم ایرانیان را به جستجوی «تغییر» سوق میدهد و بیش از پیش احساس میکنند که اگر کمونیسم تنها عامل موجود است که از طریق آن میتوان سرخوردگی کنونی آنها را برطرف می کند، پس کمونیسم باید پذیرفته شود. با کاوش در ذهن ایرانیان امروز، به طور فزاینده ای با این آرزو مواجه می شویم که رضاشاه دیگری ظاهر شود و هرج و مرج کنونی را به نظم برساند. احساسات ایرانیها در این راستا البته حائز اهمیت است. برخی به یک دیکتاتور "تحصیل کرده" بسنده می کنند. برخی به دنبال یک فرد"درستکار" هستند. در حالی که این فکر هرگز بیان نمی شود، چیزی که همیشه به طور ضمنی بیان می شود این است که حکومت مردم بر خود - شکست خورده است.
و این همان جست و جوی برای نظم است، برای تقلیل نظام اجتماعی به مبنایی که برای فرد معنایی داشته باشد، که یکی از عوامل راندن مردم به اردوگاه توده است. به عنوان مثال، دو عکاس لایف که اخیراً به آذربایجان سفر کرده بودند، گزارش دادند که با افراد خاصی در آن منطقه برخورد کردند که هنوز از دستاوردهای رژیم به اصطلاح "دموکراتیک" صحبت می کردند.
یک ایرانی معمولی که هوادار توده می شود این کار را عمدتاً به این دلیل انجام می دهد که توده قول می دهد از شر رژیمی خلاص شود که او یاد گرفته است آن را تحقیر کند و مطمئن است این رژیم هیچ کاری برایش نخواهد کرد. و این باور همیشگی مبنی بر اینکه دین اسلام به عنوان سنگری در برابر گسترش کمونیسم عمل خواهد کرد، بیشتر نمایانگر خیال بافی است، زیرا به نظر می رسد که مساجد مسلمانان در ایران به همان اندازه دولت فاسد هستند و به همان اندازه از آن بی خبرند. ایرانیان در این دوره برای حل مشکلات خود واقعاً به غرب نگاه نمی کند،و باوری به کمک آن ندارند. زیرا او اکنون عموماً این باور را پذیرفته است که غرب می خواهد از او برای اهداف خود سوء استفاده کند. و، ناخودآگاه، بسیاری از نفرتی که آشکارا نسبت به انگلیسی ها ابراز می شود، در واقع منشأ بسیار عمیق تری دارد. تا حد زیادی از این واقعیت ناشی می شود. این امر عمدتاً از این واقعیت ناشی میشود که غرب، عمدتاً از طریق ابزار انگلیسیها که برای مدت طولانی در اینجا بودهاند، بر سبک زندگی سنتی ایرانیان هیچ اثری نداشته و تغییری صورت نداده است.
تردید وجود دارد که کمونیسم برای تعداد بسیار محدودی از ایرانیان جذابیت واقعی داشته باشد. از سوی دیگر، کشور در وضعیتی است که می توان آن را یک وضعیت انقلابی جنینی نامید و به دنبال ابزاری برای انجام کاری است که واقعاً هنوز آن را درک نکرده است. کمونیسم وسیله ای را ارائه می دهد که تحت آن می توان رژیم را مورد حمله قرار داد و خطاها را جبران کرد. به نظر می رسد که جذابیت آن برای جوانان بسیار قوی است. به عنوان مثال، دانشگاه تهران با هستههای حزب توده جوانه می زند و به سرعت وضعیت مشابهی بر نظام دبیرستان ها تحمیل میشود. گروههای دیگر، مانند کارگران راهآهن، در حمایت از احساسات کمونیستی بازتر هستند. به نظر می رسد اکثر این گروه ها در یک چیز مشترک هستند، احساس نادیده گرفته شدن توسط سیستم اجتماعی موجود از نظر درآمد یا امتیاز، و به همین دلیل علت پذیرش کمونیسم اغلب در سطوح و طبقات پایین اجتماع است. . با این حال، پاسخ در این مورد عمیق تر از این به نظر می رسد. شاید بتوان آن را در رکود سیاسی و اجتماعی که از مشخصه کل خاور نزدیک و فروپاشی آهسته سازمانهای اجتماعی در آن است، جست و جو کرد.
در نهایت، اشتباه است اگر فکر کنیم که چون کمونیسم هیچ جذابیت اساسی ندارد و فاقد توانایی برای دگرگونی است و و نمی تواند در ایران گسترش یافته و فراگیر شود. زندگی ایرانی واقعاً مصلحتآمیز است و اگر این انتخاب به اجبار به تودهها تحمیل شود، احتمالاً کمونیسم را با این احساس میپذیرند که سرنوشتشان بدتر از حال حاضر نخواهد بود. از دیدگاه ما (آمریکاییان ) چنین تحولی مایه تأسف خواهد بود، در حالی که بدون شک ایرانیان در نهایت کمونیسم را به روش خود میپذیرفتند، اما بدون شک تغییرات اجتماعی اساساً مورد نیاز به درستی اتفاق میافتد و در جمعبندی نهایی نه شوروی و نه غرب اعتباری کسب نخواهند کرد. برای تأثیرگذاری بر تغییرات روشهایی که در سالهای اخیر توسط شوروی در تلاش برای جذب قلمرو ایران استفاده شده است ، چنین می باشد:
جالب است که به ترتیب زمانهای مختلف و ممکن، روشهای مختلفی را که شورویها در سالهای اخیر در تلاشهای خود برای اشغال و جذب خاک ایران به کار گرفتهاند، در نظر بگیریم. پایان جنگ جهانی دوم نقطه شروع خوبی است، زیرا در آن زمان بود که شوروی ظاهراً معتقد بود که زمینه برای الحاق آذربایجان ایران به شوروی فراهم شده است.
الف) تأسیس دولت عروسکی (حکومت پیشه وری)- شوروی پس از ورود و اشغال ایران، هیچ تمایلی برای خروج نیروهای خود از ایران بر اساس مفاد معاهده سه جانبه نشان نداد. در عوض در ایران ماند و از تشکیل دولت دست نشانده آذربایجان حمایت و محافظت کرد. قوام پیر و حیله گر برای بحث در مورد مسئله خروج نیروها به مسکو رفت، اما ظاهراً دست خالی برگشت. بعدها مذاکراتی از سوی وی با سفیر شوروی در تهران انجام شد و این مذاکرات منجر به امضای قراردادی شد برای ایجاد یک شرکت مشترک ایران و شوروی برای بهره برداری از نفت شمال شد. پس از عقد این قرارداد نیروهای شوروی از ایران خارج شدند و نیروهای ایرانی وارد آذربایجان شدند و قیام را سرکوب کردند. با این حال، چندین ماه بعد، وقتی که مجلس شورای ملی ایران از تصویب این قراردا خود داری کرد، شوروی دریافت که حتی امتیاز نفت شمال را هم ندارد.
توضیح شکست شوروی در این دو مورد دشوار است. در رابطه با فروپاشی دولت دست نشانده، آ ذربایجان برخی می گویند که عناصر کمونیستی باقی مانده در آنجا به اندازه کافی آموزش دیده و الهام گرفته نبودند، در حالی که شوروی ها انتظار نداشتند فوراً ارتش ایران وارد منطقه شود. در رابطه با معامله نفت هنوز هم می توان دو داستان را در تهران یافت:
الف) قوام شوروی را فریب داد و
ب) اینکه قوام قصد داشت امتیاز نفت شمال را به آنها بدهد اما مجلس او را نا امید کرد.
نیروهای دیگری نیز بر حادثه آذربایجان نقش داشتند. فشار سازمان ملل همراه با همدردی بزرگ بین المللی برای ایران کوچک بود که در مقابل غول روسیه ایستادگی می کرد. صرف نظر از دلایل شکست شوروی، یک چیز برجسته است و آن این است که نقشه های آنها، اگر با موفقیت انجام می شد، کنترل واقعی منطقه شمال غرب ایران را به آنها می داد.
ب) تکیه بر فعالیت حزب توده با از بین رفتن نیروهای خود و دولت دست نشانده، شوروی ها کم و بیش مجبور شدند به استفاده از ایرانیان در تلاش های خود برای براندازی تکیه کنند. این در درجه اول به معنای حزب توده بود. علاوه بر اینکه وجود این حزب برای شوروی بهترین ابزار موجود است، به نظر می رسد که شوروی بیش از آنچه که رویدادهای بعدی نشان می دهد، به حزب اعتماد کرده است.
حزب توده به دلیل ماهیت مخفیانه فعالیت هایش و همچنین به این دلیل که مانند بسیاری از چیزهای دیگر در ایران، به نظر می رسد آنچه که به عنوان بلوط کاشته شده بود، مانند تاک خربزه بیرون آمده و در همه جهات روییده است، بحث دشواری است. حزب توده در ابتدا یک سازمان ایرانی بود. اما شوروی ها ظاهراً سریعاً حزب را به عنوان یک کاتالیزور عالی تشخیص دادند که می تواند برای گرد هم آوردن گروه های ناراضی استفاده شود و از طریق آن انرژی های آزاد شده می تواند به سمت اهداف شوروی سوق داده شود.
ترجمه نوروز دَرداری (فولادی)
«سند شماره 321گزارش ارسالی از سفارت در ایران به وزارت امور خارجه1
شماره 172: تهران 27 شهریور 1332.
مرجع: سفارت 154، 11 سپتامبر 19532
موضوع:نگرش عشایر قشقایی به حکومت زاهدی
در اینجا یادداشت دیگری در رابطه با عشایر قشقایی توسط آقای المر سی برایانت، مدیر منطقهای اصل چهار ایالات متحده در ایران در شیراز مخابره میشود. آقای برایانت گزارشی از گفتگوی شفاهی با خسروخان و ملک منصورخان داشته است، شرح میدهد. پیام های شاه و سفیر هندرسون به قشقایی ها (تلگرام سفارت شماره 484، 26 اوت، لندن با شماره 140 تکرار شده است)4 در رابطه با روابط قبایل قشقایی با دولت زاهدی.
به طور خلاصه، به نظر میرسد قشقاییها همچنان شاه را بهعنوان یک فرد مذموم و نخستوزیر زاهدی، در حالی که شخصاً انسان شریفی هستند، بهعنوان مخلوق شاه میدانند که میتوان انتظار سقوط حکومتش را در آیندهای نه چندان دور داشت. از این رو آنها قبل از اینکه با مقامات تهران کنار بیایند تا تشکیل دولت پیش بینی شده خود که بی طرف باشد منتظر خواهند ماند. آقای برایانت گفته بود که شاه می خواهد گذشته ها را به فراموشی سپارد و همچنین پیام سفیر هندرسون را که در این موردراطمینان داده بود که شاه این پیام را با حسن نیت داده است، پذیرفته، تحت تأثیر قرار گرفتند. در نهایت، به نظر میرسد که سران به تصمیمی رسیدهاند که کاملاً از حزب توده جدا شوند. در همین ارتباط ، در چند روز اخیر تعدادی از اخبار مطبوعاتی منتشر شده است که ناصر و خسرو علناً بر ارادت خود به محمد مصدق و تمایل خود برای بازگشت نخست وزیر سابق به قدرت تأکید کرده اند. به نظر می رسد که این گزارشات شایع شده و تایید نشده در واقع توسط حزب توده تهیه و منتشر شده باشد. یک موراز این اعلامیه ها در یک جزوه چاپی مخفیانه منتشر کرده اند.
متأسفانه نشانههایی وجود دارد که نشان میدهد شاه واقعاً از اقدامات قشقاییها در هفتههای اخیر خشمگین شده است و از آسیب رساندن به آنها رضایت شخصی قابلتوجهی کسب میکند. اما در حال حاضر احتمال کمی وجود دارد که به این تمایل اجازه داده شود تا مسیر وقایع را تعیین کند.
آقای برایانت که در چند روز اخیر برای همایش مدیران منطقه در تهران بوده است، تنها جریانی که مورد توجه خود را در رابطه با قشقایی ها از زمان آخرین یادداشت خود عنوان می کند. این است که در جنوب شرقی شیراز، در حدود 10 سپتامبر. ظاهراً تعداد قابل توجهی از عشایر قشقایی در جاده شیراز و در آن مجاورت آن نمایشی دادند، اما سعی نکردند ترافیک را قطع کنند. با این حال، این نمایش زور چنان مقامات فیروزآباد را به شدت نگران کرد که آنها پیام های دیوانه وار به شیراز فرستادند و در نهایت حدود ۸۰ ژاندارم که در آن حوالی وظیفه داشتند، به سادگی از آنجا خارج کردند. این حادثه نشان دهنده ناراحتی عمومی در منطقه و احتمال بروز مشکلات جدی تر است. به نظر میرسید که عشایر مورد نظر بخشی از گروهی باشند که در زمان کوچ به شمال در بهار گذشته در حومه شیراز باقی ماندند تا با توجه به حادثه 16-17 آوریل بر منافع قشقایی نظارت کنند. همانطور که آقای برایانت اشاره می کند، عشایر قصد دارند برای چند ماه آینده حداقل در مجاورت عمومی فهلیان، در شمال غربی شیراز، جایی که چرا امسال مزیت بیشتری نسبت به مناطق سنتی تر اما خشکسالی در جنوب آن دارد، مستقر شوند.
برای سفیر: روی ام. ملبورن - دبیر اول سفارت آمریکا در ایران»[1]
[1] منبع: National Archives, RG 59, Central Files 1950–1954, 788.00/9–1853. راز؛ اطلاعات امنیتی. پیش نویس شده توسط Gannett. دریافت 19 شهریور ارسال با کیسه و کپی به اصفهان و لندن.↩
برگرفته از اسناد منتشر شده توسط - روابط خارجی ایالات متحده، 1952-1954، ایران، (اسناد دولت امرکا ۱۳۳۰-۱۳۳۳)
36. یادداشت برای ثبت سابقه
نیویورک، 29 ژوئن 1951.(۷ تیرماه ۱۳۳۰)
نکات زیر توسط برادران قشقایی در ضیافت ناهار 7 خرداد و ضیافت شام 28 خرداد مطرح و بیان شده است. من نظرات شخصی خود را اضافه کردم:(دوهر)
1. ده نفر از خاندان و طایفه حاکم قشقایی در 25 ژوئن وارد نیویورک شده اند . هدف از این سفر ایجاد خانه ای برای خانم ناصرخان، همسر ایل خان و فرزندانش اعلام شد و همچنین برای خانم محمد حسین خان که باردار است . این خانه در سانتا باربارا، کالیفرنیا خواهد بود. خان ها عمدا برنامه ریزی کرده اند که خانم محمد حسین خان (نوزادش ) یک شهروند آمریکایی به دنیا بیاورد. به نظر من این نشان میدهد که قشقاییها در درگیری احتمالی شوروی و غرب در ایران، طرف خود را انتخاب کردهاند. وابستگان آنها در حال حاضر به منطقه دوستانه "تخلیه" شده اند.(یعنی آمریکا)
2. به نظر می رسد که یکی از چهار خان (در یک سیستم چرخشی) همیشه در ایالات متحده مستقر خواهد بود. به اعتقاد من، این به نظر می رسد آغاز یک وسیله تماس و ارتباطی (با آمریکاییان) باشد.
3. . خسرو خان به عنوان فرستاده نخست وزیر مصدق در اینجا حضور دارد. یکی از ماموریت های او تأثیرگذاری بر افکار عمومی آمریکا به نفع ایران است. نامه مصدق به خسرو خان را دیده ام که به او دستور انجام این مأموریت را داده است.
4. خان ها معتقدند که در ایران دو نیروی پایدار وجود دارد. یکی حزب توده و دیگری قشقایی ها. به نظر می رسد منظور آنها دو نیروی سازمان یافته است که می توانند روی پیروان منضبط آنان حساب کنند. به نظر آنها دنیای غرب بهتر است تنها یکی از این دو نیرویی را که در دسترس آنهاست، یعنی قشقایی ها را پرورش و انتخاب کنند.
5. خسرو خان می گوید که کارآمدی ارتش ایران با گلوله ای که رزم آرا را به هلاکت رساند، از بین رفت.
6. آنها معتقدند که چهار پادگان مهم ارتش در ایران با یک قیمت 3000000 دلار توسط هر داوطلبی قابل خریداری است. و با 10000000 دلار کل ارتش را می توان خرید. من در این اظهاراتشلت این تمایل رامشاهده کردم که انتظار دارند که عموی ثروتمندی (آمریکا) این مبالغ را در اختیار قشقایی ها قرار دهد که چنین خریدهایی مطلوبی را انجام دهند. یعنی اگر کودتای حزب توده در تهران یا شهرهای دیگر رخ دهد.
7. به نظر می رسد که خان ها از چشم انداز ناآرامی ها در آبادان که کارگران حقوق نگرفته اند، نگران هستند. آنها فکر می کنند که حزب توده ممکن است در چنین شرایطی سرمایه و فرصت خوب و سریعی به دست آورد.
8. به نظر می رسد که خاندان حاکم (خان ها) در سال جاری نسبت به کنترل خود بر قبیله بسیار مطمئن تر هستند. آنها از 200000 مرد مبارز موثر در میان قشقایی ها و دیگر طوایف جنوبی صحبت می کنند، اما به 75000 "مرد برگزیده" نیز اشاره می کنند.
9. قشقایی ها نسبت به دکتر مصدق ابراز محبت و تحسین فراوان می کنند. گاهی وقتی که این را می گویند چشمک هم می زنند. آنها هیچ ارزش برای دیگر اعضای جبهه های ملیها ندارند.
10 به عنوان جانشین مصدق از سردار فاخر حکمت یا دکتر بقایی صحبت می کنند. من معتقدم کاندیدای آنها حکمت است.
11 . قشقایی ها هرگز شاه را دوست نداشته اند. چهار سال پیش از او می ترسیدند. سال گذشته او را تحقیر کردند. امسال او را مسخره می دانند.
12 مخارج (گزاف) آنها در نیویورک نشان می دهد که امسال سال خوبی برای قشقایی ها بوده است.
جرالد اف پی دوهر
- منبع: آرشیو ملی, RG 59, Central Files 1950–1954, 788.00/6–7951. فوق سری. پیش نویس توسط Gerald F.P. دوهر.↩ چاپ شده از نسخه ای که دارای امضای تایپ شده Dooher است.↩