قشقایی ایران

قشقایی ایران

معرفی قوم تاریخی ایران - قشقایی که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد. نوروز دّرداری (فولادی)
قشقایی ایران

قشقایی ایران

معرفی قوم تاریخی ایران - قشقایی که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد. نوروز دّرداری (فولادی)

رد اعتبار نامه خسرو قشقایی در مجلس شورای اسلامی

رد اعتبار نامه خسرو قشقایی در مجلس شورای اسلامی

در جریان اختلافات شاه و محمد مصدق در سال ۱۳۳۲ و پس از کودتای ۲۸ مرداد، برادران قشقایی یعنی محمدناصر خان، ملک‌منصور خان، محمدحسین خان و خسرو خان به عنوان سران ایل قشقایی از مصدق حمایت کردند و ایل قشقایی تنها نیروی مسلحی بود که به حمایت از محمد مصدق تفنگ به دست گرفت. پس از سرنگونی دولت مصدق و استقرار دولت سپهبد زاهدی، املاک برادران قشقایی مصادره شد و آن‌ها مجبور به اقامت در اروپا شدند.

خسرو خان پس از خروج از ایران راهی کشور ایتالیا شد؛ سپس در شهر مونیخ آلمان ساکن شد و تا سال ۱۳۵۷ در آنجا زندگی کرد. وی در این مدت نشریه باختر امروز را به کمک دانشجویان جبهه ملی منتشر ساخت .

بنا به ادعای امیراصلان افشار سفیر وقت ایران در آلمان، خسرو خان که در کشور مزبور فعالیت های وسیعی بر علیه محمدرضا شاه داشته است با دعوت سفیر برای سازش شرکت می کند ولی در پاسخ به امان گرفتن برای بازگشت و زندگی آزادانه در ایران می گوید که به دلیل بدهی ۷۰۰ هزار مارکی نمی تواند از آلمان خارج شود و به ایران برگردد.سفیر بدون اطلاع خسرو خان مراتب را به شاه گزارش می کند و بلافاصله شاه چکی به مبلغ ۷۰۰ هزار مارک برای رفع بدهی و خطر زندانی شدن در آلمان برای وی صادر می کند، خسرو خان مبلغ را دریافت می کند ولی در نهایت به خمینی می پیوندد.[1]دوران تبعید برادران قشقایی در اروپا به مدت ۲۵سال به طول انجامید و خسرو در این مدت در فعالیت های جبهه ملی ایران در اروپا فعال بود و مدتی نیز نشریه شعبه اروپا را وی اداره و منتشر می کرد. او پس از انقلاب به ایران آمد و از طرف مردم اقلید برای نمایندگی در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد ولی اعتبار نامه اش همراه با گروه دیگری از ملی گرایان منتخب در مجلس اول رد شد و از این تاریخ او به مبارزان با حکومت اسلامی پیوست و در همین راستا سر انجام دستگیر و اعدام شد. در این نوشته به استناد به صورت جلسه مجلس شورای اسلامی دوره اول جلسه شانزدهم به دلایل رد اعتبار نامه او پرداخته می شود.

قبل از این که وارد گزارش محلس شورای اسلامی در مورد رد صلاحیت خسرو قشقایی شویم لازم است اشاره ای به یکی از اقدامات مشترک خسرو قشقایی و دکتر ابراهیم یزدی قبل از انقلاب در مورد مخالف با نظام شاهنشاهی را در این قسمت نمایش دهیم که وی از همفکران و همکاران ابراهیم یزدی و انقلابیون از جمله مهندس چمران بوده است که اینک متهم به همکاری با رژیم سلطنتی شده است. علاوه بر همکاری سیاسی این دو یعنی خسرو قشقایی و دکتر ابراهیم یزدی روابط مالی و تجاری نیز با هم داشته اند که به نامه خسرو قشقایی در این بخش هم اشاره می کنیم:

-       تظاهرات ۱۵ خرداد که توسط خسرو قشقایی و ابراهیم یزدی رهبری می شد، یکی از علل هایی بود که مصطفی چمران را به مصر کشاند تا به تاسیس اولین پایگاه آموزشی جنگ های مسلحانه بپردازد.[2]

-       «چمران پس از اتمام تحصیلات و پس از تظاهرات پانزده خرداد توسط خسرو قشقایی به‌همراه ابراهیم یزدی، رهسپار مصر شد و به تاسیس اولین پایگاه آموزش جنگ‌های مسلحانه پرداخت. او به مدت دو سال، در زمان جمال عبدالناصر، سخت‌ترین دوره‌های چریکی و پارتیزانی را آموخت و به‌عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شد. در مصر با مشاهده جریان ناسیونالیسم عربی به جمال عبدالناصر اعتراض کرد و جمال ضمن پذیرش این اعتراض گفت که جریان ناسیونالیسم عربی آن‌قدر قوی است که نمی‌توان به‌راحتی با آن مقابله کرد و به دنبال آن به چمران و یارانش اجازه داد که در آن کشور نظرات خود را بیان کنند.»[3]

-        ابوالفضل بازرگان – برادر زاده مهندس بازرگان - از اعضای نهضت آزادی می نویسد: «در همان زمان شنیدم که آقایان خسرو و ناصر قشقایی، که هر دو عضو جبهه ملی بودند، به مصر رفته و مذاکراتی را در این زمینه انجام داده بودند.» سران نهضت آزادی در خارج از کشور، از جمله دکتر ابراهیم یزدی و دکتر مصطفی چمران در توافق با مقام‌های مصری در دی‌ماه ۱۳۴۲، اساس‌نامه تشکیلاتی تحت عنوان «سازمان مخصوص اتحاد و عمل» یا «سماع» را تنظیم و آن را تسلیم جمال عبدالناصر کردند. بر مبنای این توافق قرار بود افراد این سازمان و همچنین افرادی که با معرفی این سازمان معرفی می‌شدند برای طی دوره‌های چریکی به قاهره بروند.[4]

-       یک سند سفارت آمریکا نیز از فعالیت وی بر علیه حکومت شاهنشاهی در ۲۸ دیماه ۱۳۳۶ می نویسد:

-       سند شماره (7) - از: معاون ریاست بخش طرح ها

-       29 دسامبر 57 - 8دی 36

-       یادداشت برای رئیس اداره تحقیق فدرال (اف.بی.آی) آقای : اس. جی. پاپیچ

-       سازمان مرکزی اطلاعات ( سیا) - واشنگتن دی. سی.

-       موضوع : خسروخان قشقایی

-       1 - یک منبع معتبر و حساس گزارش کرده است که خواهرزاده خسروخان قشقایی یعنی امیر عبداللّه قشقایی که پزشک است و در شماره یک: خیابان مین، چیشلوم، مین زندگی می کند از وی دعوت کرده است که به آمریکا سفر نماید.

-        

-       2- خسروخان قشقایی که ایرانی است در سال 1920 در شیراز، ایران متولد گردید. وی یکی از رهبران تبعید شده قبیله قشقایی ایران است. رهبران قشقایی به خاطر مداومت در مخالفت علیه رژیم کنونی ایران که گاه منجر به شورش مسلحانه می شد، در حدود سال 1954 مجبور به فرار شدند. فرد مورد بحث در حال حاضر در شهر مونیخ آلمان به سر می برد و با تمام عناصر ضد رژیم مقیم خارج در ارتباط می باشد.»[5]

 نامه خسرو قشقایی به ابراهیم یزدی

با تقدیم عرض سلام و‌‌ارادت. امید است که مزاج‌ شریف مقرون به صحت ‌و سلامت باشد. جویای حال من بودید،

بحمدالله سلامت هستم. تازه قابل عرض ندارم.

متاسفانه آدرس که داده بودید عوضی بوده است و دو نامه که برایتان فرستاده بودم برگشته، لذا این نامه را

به وسیله ی یکی از دوستان مشترک می فرستم، امیدوارم برسد. من نه مایل هستم و نه حوصله گله دارم

ولی راه و رسم روزگار این نبود که دانسته آنقدر باعث ناراحتی من بشوید و برای یک فکر واهی و فرستادن

آدرس و امانتی که برای من قرار بود فرستاده شود، چندین هزار مارک ضرر بزنید.

خلاصه خواهش می کنم الان هزار دلاری‌ را که نوشته بودید از قالی های من فروخته اید بفرستید که اقلا کرایه حمل و‌نقل من به دست بیاید. باور کنید اگر در بدترین وضع مالی نبودم، کل این قالی که از مردم قرض کرده بودم تقدیم می کردم. امیدوارم طوری نشود که برای یک موضوع بسیار بسیار کوچک اطمینان و‌اعتماد به کلی و بیشتر از بین برود.

دیگر مصدع نمی شوم اگر کاری‌ باشد که از عهده من ساخته شود با کمال میل انجام خواهد شد.

دوست مشترک نوشته اند که من خان هستم می توانم پول پیدا کنم و صلاح اندیشی فرموده اند که از پولی که از فروش قالی به دست آمده صرف نظر کنم. حالا از استفاده آن بگذریم، اصل قیمت که باید به دست برسد. به فرض اینکه من خان باشم و پولی داشته باشم، چه‌ ربطی به امور تجارتی دارد ؟

اگر این طور بشود پس باید هر کس پول دارد و معامله می کند اصل مایه را هم به نماینده مورد اطمینان خودش بدهد. از نظر اخلاقی و روحی این موضوع برای من خیلی قابل اهمیت است. انشاالله آن طوری که فکر می کنم نشود.

ارادتمندتان، خسرو قشقایی» منبع: شصت سال صبوری و شکوری، جلد دوم، بخش‌ ششم، نامه شماره ۲۰۵۱

با این سوابق آشنایی و همسنگری این دو در مجلس شورای اسلامی دوره اول در برابر هم قرار گرفتند و گزارش ابراهیم یزدی در مورد خسرو قشقایی را باهم در نوشته بعدی مرور خواهیم کرد. 



[1]   تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران مصاحبه با امیراصلان افشار دقیقه ۵۶

[2] رادیو تهران - صدای پایتخت صدای همدلی- شهید مصطفی چمران؛ مردی از تبار مقاومت.

[3] ناگفته‌های ابوالفضل بازرگان از شاخه نظامی نهضت آزادی و استعفای بازرگان از نخست‌وزیری -  ۲۴ آبان ۱۳۹۸

[4] ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ کارنامه و کتابشناسی شهید چمران/ماموریت خطرناک در منطقه نبعه

[5]حت-نظر-بودن-خسرو-قشقایی-در-آمریکا      پایگاه مرکز اسناد لانه جاسوسی -

جاسوسان آلمانی چگونه به میان ایل قشقایی راه یافتند


با یورش هیتلر به خاک شوروی و شکست‌های نخستین شوروی از آلمان، همزمان با سایر ملیّون ایران،احساسات آلمان دوستی قشقایی‌ها افزون‌تر گردید.از این رو قشقایی‌ها به نیرومندترین طرفدار آلمان در ایران مبدل شدند.به تصور قشقایی‌ها،در صورت‌پیروزی آلمان بر متفقین ،ناصر خان به عنوان مدعی اصلی تاج و تخت ایران مطرح می‌شد..به‌همین سبب آنان منتظر بودند که به محض ورود ارتش آلمان از راه قفقاز به ایران،ایرانیان ملی‌گرا را با خود همراه سازند تا با هم در برابر اشغالگران روس و انگلیس قیام کنند. در ارتش ایران نیز عده‌ای از امیران ارتش،به خاطر تنفر از روس‌ها و انگلیسی‌ها طرفدار آلمان ها بودند. در بین قشقایی‌ها شایع شده بود که هیتلر،ناصر خان را به عنوان پادشاه ایران برگزیده است.[1]

«در این موقع که متأسفانه نایره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است، دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم می رساند که در این کارزار بی طرف مانده و بی طرفی خود را محفوظ خواهد داشت.» [2] این نخستین بیانیه رسمی دولت ایران در آغاز جنگ جهانی دوم در 11 شهریور 1318  2- سپتامبر 1939 بود. این بیانیه یک روز پس از آغاز جنگ جهانی صادر شد و متعاقب آن وزیر کشور ایران از اتباع بیگانه خواست تا مراقب اعمال خود باشند تا بی طرفی ایران نقض نشود.[3]

مسئله حضور آلمانی ها در ایران و در پی آن نگرانی بریتانیا در مورد این مسئله به آغاز جنگ باز می گردد، آن هنگام که تعداد قابل توجهی از آلمانی های مقیم کشورهای مستعمره بریتانیا از آن کشورها اخراج و وارد ایران و افغانستان (بعنوان دو کشور بی طرف در جنگ بین الملل) شدند. از همین رو در اولین واکنش ها در شهریور 1318، وزارت امور خارجه بریتانیا از وزیر مختارش در تهران خواست با تأکید بر پیمان آلمان و شوروی خطر حضور عوامل این دو کشور را که منافع ایران و بریتانیا را در معرض خطر مستقیم قرار خواهند داد، گوشزد نماید. [4]

رضا شاه اقداماتی برای اطمینان به انگلیسی ها انجام داد. اما کودتای رشید عالی گیلانی در عراق در بهار 1320 نگرانی انگلیس را در مسئله حضور آلمانی ها در ایران دو چندان کرد چرا که آنها اعتقاد داشتند کودتای مذکور توسط آلمان طرح ریزی و حمایت شده ( که به نظر می رسد چنین ادعایی بی اساس نباشد) و از این رو می تواند در ایران نیز ترتیب یابد. انگلیسی ها با توجه به برخی تبلیغات آلمانی ها نسبت به رضا شاه که لحنی خصمانه به خود گرفته بود، احتمال وقوع یک کودتا را علیه حکومت پهلوی ممکن می دیدند. از این رو به این مسئله دامن می زدند.

در گزارش واصله از آنکارا در 7 تیر 1320 آمده است:آژانس مستقل فرانسه از لندن خبری به مضمون زیر انتشار می دهد، به عقیده خبره های ارتش مقصد آینده هیتلر ایران است. اگر در جنگ روسیه موفقیت حاصل کند قوای موتوریزه او می تواند به مرز هندوستان، بلوچستان و افغانستان پیش رفته نفت های قفقاز و موصل و ایران را تصرف کند..[5]. انگلیسی ها در یادداشتهای اعتراضی خود به دولت ایران تعداد اتباع آلمانی در ایران را بین 2500 تا 3000 نفر برآورد کرده و روسها تعداد آنها را بین 5000 تا 7000 نفر می دانستند اما روزنامه اطلاعات تعداد اتباع آلمانی در ایران را 690 نفر ذکر می کند. این روزنامه همچنین تعداد اتباع انگلیس را 2590 نفر می داند. [6]

در اول جنگ در ایران حدود ۲ هزار نیروی نظامی آلمانی، شامل فرمانده‌ها، جاسوس‌ها و خیل عظیمی از کارگزاران آلمانی حضور داشتند... قصد هیتلر در حمله به اتحاد شوروی، ضرورت تشکیل شبکه های جاسوسی برای ایجاد خرابکاری در منطقه نفت خیز باکو را تشدید می کرد. «برنهارد شولتسه هولتوس»، معاون اداره یکم سازمان جاسوسی و ضد جاسوسی آلمان نازی بود. وی در زمان جنگ جهانی دوم، به صورت جاسوس آلمان‌ها در ایران حضور داشت. شولتسه در سال ۱۹۴۱ در پی انعقاد صلح میان آلمان و شوروی، به همراه همسرش با سمتی پوششی به منظور شناسایی منطقه قفقاز از طریق اروپا، روسیه، باکو و بندرانزلی به ایران آمد و در تبریز مستقر شد. پس از بازگشت شولتسه به تبریز، گروهی از جوانان آلمانوفیل با عبور از مرز شوروی به خاک آن کشور نفوذ نمودند و اطلاعات نظامی مهمی را برای وی به همراه آوردند که این اطلاعات به سرعت به برلین ارسال شد. دو روز پس از آن در ساعت  سه و پانزده دقیقه  صبح روز 22  ژوئن 1942  آلمان نازی به اتحاد شوروی حمله کرد.  او با استفاده از عوامل آلمانی و آلمانوفیل ها و گسترش شبکه خبرچینی، توانست اطلاعات بسیار مهمی در ایران برای آلمان تهیه  کند. با اشغال ایران توسط متفقین وی ناگزیر از منطقه آذربایجان به تهران فرار کرد و در پی آن، بر آن شد که فعالیتش را در افغانستان ادامه دهد اما در بیرجند دستگیر و مجددا به تهران بازگردانده شد. با این همه، پس از چندی فرار کرد و سرانجام به قلمرو ایل بزرگ قشقایی و بویراحمدی رفت و در آن جا به کمک آلمانی‌های دیگر مانند مایر، فعالیت‌های جاسوسی و اطلاعاتی خود را ادامه داد.[7]

منوچهر فرمانفرما در مورد رابطه برادران قشقایی با دولت آلمان چنین نوشته است:« متفقین حق داشتند عصبانی باشند. با کناره گیری رضاشاه، ایل قشقایی بی درنگ تماس با آلمان ها را از سرگرفت و به رابطه مبتنی بر منافع متقابل علیه انگلیسی ها، که سابقه آن به بیش از جنگ جهانی اول بر می گشت، ادامه داد. درست همان شبی که سقوط رضا شاه اعلام شد، خسرو قشقایی جلو در خانه مادرم درنگ کرد تا خداحافظی کند. او دوست خوب برادرم عزیر(فرمانفرما) بود. وقتی به ما گفت دارد نزد ایلش بر می گردد تا با شاه مبارزه کند، سخن به اغراق نمی گفت. برادران خسرو، یعنی (محمّد) حسین و دوست دوران کودکی من (ملک) منصور، پس از قتل پدرشان، صولت الدوله، از ایران فرار کردند و برلین را به عنوان پناهگاه دوران تبعیدشان بر گزیدند. در آن جا به تاجر جوانی به نام حسن قریشی بر خورد کردند که به آلمانی روان صحبت می کرد و با عده ای از مقامات عالی رتبه آشنایی نزدیکی داشت. این ملاقات برای آینده روابط ایران و آلمان ثمرات جدی داشت. ده سال بعد، (محمّد) حسین قشقایی مرا به قریشی معرفی کرد و بین ما دوستی ماندگاری پدید آمد.... وقتی متفقین عملیات پاکسازی آلمانی ها را در ایران آغاز کردند، عده ای از جاسوسان طرفدار نازیسم به جنوب گریختند و ناصر قشقایی آن ها را تحت حمایت گرفت. حالا فن شولنبرگ(رییس بخش عملیات پنهانی نازی ها در خاور نزدیک م) پیشنهاد کرد یک دولت ایرانی مستقل برای حمایت از مقاصد آلمان در برلین تشکیل شود. یک ماه بعد، هیتلر این طرح را تصویب کرد و یک دولت هفت نفره در تبعید شامل دو برادر قشقایی       ( حسین و منصور) و قریشی از طرف نازی ها به طور صوری به رسمیت شناخته شد. آلمانی ها به گروه وعده کمک مالی، تامین اسلحه و مهمات برای ایل، و باز کردن راه فعالیت های تجاری و صنعتی برای آن ها دادند.[8]



[1] مجلهء خواندنی‌ها،سال 6،شماذه 71،ص 22.

[2] اطلاعات، ش3943 (11.6.1318)، ص 1.

[3] درباره سوم شهریور، نقش ایران در جنگ جهانی دوم، (بی جا، بی نا، بی تا ص   5

[4] زرگر، علی اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضا شاه، ترجمه کاوه بیات، تهران، پروین و معین،ص،  - 421 نشر  1372

[5] وزارت امور خارجه، سند 925.

[6] اطلاعات، ش 4588 ( 17/4/1320 ، ص1.

[7] به نقل از سایت تاریخ ایران گفت‌وگو با جاسوس افسانه‌ای شوروی: مصاحبه کننده: گئورگ آساتوریان/ ترجمه: آندرانیک خچومیان

[8] منوچهر فرمانفرماییان و رخسان فرمانفراییان- خون و نفت خاطرات یک شاهزاده ایرانی ترجمه مهدی حقیقت خواه نشر ققنوس 1388

کشته شدن ایازخان دره شوری و سر انجام قاتل او


 رقیبان اصلی ایلخان قشقایی بین سال های 1333 و 1357 خوانین دره شوری بودند، که پس از تبعید سران قشقایی، ثروت مند شده و در رابطه و همکاری با دولت شاهنشاهی در میان ایل ریاست داشتنپ.  آن ها چراگاه های وسیعی را در ییلاق که قبل در اختیار ایل عمله قشقایی بود را اشغال کرده بودند.(بعد از انقلاب و برگشت برادران قشقایی به ایران – م) یکی از تصمیمات  قاطع ناصرخان  که بر مردم ایل قشقایی اثر گذار شد، جلوگیری از کوچ طوایف دره شوری به این مناطق اشغال شده بود. این تصمیم برای تنبیه خان های دره شوری به دلیل اقدامات خصمانه خان های دره شوری در رابطه با سران قشقایی گرفته شده بود.

این عمل سبب شد که بازسازی رابطه خان های دره شوری یعنی زیاد خان و زکی خان با خانواده شاهی لو(برادران قشقایی) مختل شود. خان های دره شوری که در سال های 1330  بزرگترین برگذارکنندگان اردوهای قشقایی بودند، در یک اعتراص سمبولیک، از برپایی چادر اردوگاهی برای خوش آمد گویی برادران قشقایی در سال ۱۳۵۷خود داری نموده و در  کنار اردوگاه تازه واردان اقامت نکردند بلکه در دهات نزدیک اقامت گزیدند. بسیاری از قشقایی ها، بر این باور بودند که در دهه های گذشته،  در مقایسه با سایر خوانین ایل ، خان های دره شوری، کمک ها و خدمات ناچیزی به طایفه های زیر دست خود در ایل ارائه داده اند.

خسرو خان،  عشایر طوایف دره شوری را تشویق و تحریک کرد که املاک خان های دره شوری را مصادره نمایند. اقداماتی هم در این راستا توسط برخی طوایف قشقایی در املاک دره شوری ها صورت گرفت. این تحرکات خان قشقایی هماهنگ با برنامه های کمونیست های ترکان قشقایی هم بود چون آن هم به دنبال اجداد درگیری در جنوب ایران بودند.رهبر یکی از این گروه های چپ گرای قشقایی الله قلی جهانگیری نامی بود. الله قلی خان جهانگیری فرزند یکی از مالکان و خوانین قشقائی بنام جوانشیر کیخا بود.(کیخادر زبان عشایرقشقائی بمعنای خان است ) خانواده الله قلی خان جزو عمده مالکان وردشت  سمیرم بودند. او اما سال ها کینه خان های دره شوری را با خود همراه داشت. وی در زمان شاه زندانی شده بود. یکی از اتهامات وی در آن زمان، سرقت یک تفنگ از برادر «ایازخان» بود. الله قلی به تازگی اقدام به سازماندهی فعالیت های یک گروه چپ گرا، در ییلاق تابستانی دره شوری کرده بود.

به نوشته سایت سازمان چریک های فدایی خلق - الله قلی ابتدا در شهرستان شهرضا به حضور خسروخان قشقایی شتافت و ملاقات چهار ساعته ای دریک هتل با وی بعمل آورد. در آن هنگام الله قلی ، خسروخان قشقایی را فردی ملی گرا و آزادیخواه می دانست و تصور می کرد با قرارگرفتن در یک جبهه با خسروخان خواهد توانست دکان دو نبشی را که یک درب به نیروهای انقلابی و درب دیگر آن به ملاکان و خانها بازمی شود گشوده نگهدارد. این تلاش الله قلی در رابطه با خسروخان قشقایی سرانجامی نداشت و وی مجبورشد حمایت از سازمان اکثریت را تجربه کند.

 بر اثر تحریکات وی بود، یا عوامل دیگری در این مورد نقش داشتند به درستی معلوم نیست ولی به هر حال گروهی از گله داران دره شوری وارد چراگاه های خوانین دره شوری شدند. خان های مزبور در برخورد با  این رویداد دچار چندین مشکل  و اختلاف شدند و قادر به رفع مشکل یعنی تصرف چراگاه های خود توسط دیگر عشایر قشقایی نشدند. به همین دلیل از سران پیشین قشقایی – ناصر خان و خسروخان درخواست میانجی گری کردند. در نتیجه چندین شورا در ایل دره شوری برای رسیدگی به اختلافات ملکی بین خان ها و افراد غیر  کوچ روی قشقایی شکل گرفتند تا اختلافات آن ها را حل و فصل نمایند..

حوادث پیش بینی نشده در بهمن ماه 1357 سبب شد که هر دو گروه خان ها با هم متحد شوند. دو طایفه از ایل دره شوری، به سبب اختلافاتی که در مورد چراگاه هایی که  در مرز مشترک ایل قشقایی و ممسنی در شمال شیراز بود، به مبارزه برخاستند. نیروی ژاندارمری محلی قادر به رفع این اختلاف شد. و بناچار از «آیاز خان» دره شوری که تصادفا از این محل به سوی ممسنی برای کار دیگری عبور می کرد، که ژاندارمری به وی مراجعه کرد. و از او برای رفع مشکل تقاضای کمک کردند،  خان موافقت کرد که برای رفع اختلاف مذاکره نموده و وارد منطقه شود. هنگامی که وی بدون اسلحه داخل منطقه نزاع شد، بدون هیچ اخطار قبلی از طرف عشایر به سوی او تیراندازی شد و در جا  او به قتل رسید در این تیر اندازی یکی از همراهان وی نیز کشته شد. ضارب وی الله قلی جهانگیری بود که بعد از این اقدام برای جلوگیری از دستگیرشدن فرار کرد.

در منطقه عشایر نشین در روستای دیزجان وردشت سمیرم  که سازمان اکثریت (کمونیست ها) ستادی بر پا کرده بود که مسئولین آن قاسم کریمی ، علی باز جانبازلو و الله قلی خان جهانگیری بودند. این ستاد به نفع رژیم جمهوری اسلامی ایران تبلیغ می کرد و نیروهای مبارز را «چپ گرا» و وابسته به امپریالیسم آمریکا لقب می دادند. در شهریور سال ۱۳۵۹ علی رغم تمام خوش خدمتی های اکثریت به رژیم ، پاسداران حکومت به ستاد آنها حمله کردند. در این حمله علی باز جانبازلو به ضرب گلوله پاسداران کشته شد. بعد از این حمله آشکار الله قلی نیز به پیروی از سیاست اکثریت اعلام کرد : کشته شدن علی باز جانبازلو کار خوانین و توطئه آنان است ! در اطلاعیه ای که بهمین مناسبت از سوی سازمان اکثریت صادر شد نوشته اند  « از مدت ها قبل زحمتکشان روستای "دیزجان" از توطئه های خائنانه عوامل وابسته به امپریالیسم مطلع بودند. آنان خبر داشتند که خسرو و ناصر قشقایی همگام با سایر خوانین مزدور منطقه با اجیر کردن تفنگچی و خرید سلاح در تدارک به آشوب کشاندن منطقه هستند.»[1] به این ترتیب همکاری وی با خسرو خان قطع شد و او وارد مبارزه با رهبران قشقایی شد. کشتن ایاز خان هم در راستای همین برنامه بود.  او  نامه ای هم در همین مورد به امام خمینی فرستاد.

او در نامه ای به امام خمینی در تاریخ ششم شهریور ما سال ۱۳۵۹ چنین ابراز وفاداری کرده بود.:« تعجب اور است شنیدن اینموضوع که بعضی از فرزندان خوانین به همراه پدر در اردوی ناصرخان مسئول کشتن پاسداران اند و برادری دیگر ملبس به لباس پاسداری گشته و مخالفین خط خسروخان را بعنوان کمونیست شکار مینمایند. امام برای ما هزار بار مردن بهتر از دیدن و شنیدن چنین اوضاعی است. برای آنکه بیش از این مزاحم اوقاتتان نگردم یکبار دیگر صراحتا اعلام مینمایم که ما از مبارزه امام بر علیه آمریکا و کوشش در جهت قطع روابط اقتصادی سیاسی و نظامی با کشورهای امپریالیستی و ایجاد ایرانی آزاد و مستقل و سرکوب عوامل آمریکا در فارس قاطعانه حمایت نموده و هرگونه درگیری داخلی و دامن زدن به اختلافات درون مردم را خدمت به امپریالیزم میدانم از آنجا که دستهائی در کار است تا با ایجاد درگیری بین مردم و پاسداران جنگ جدیدی را به مردم فارس تحمیل نماید و تمامی تلاش ما در جهت جلوگیری از تحقق چنین خواست شومی است از امام امت تقاضای صدور دستور اکید به پاسداران در مورد اعمال بی رویه ای که باعث محدودیت آزادی قانونی مردم ایران میگردد و جلوگیری از نفوذ خوانین و ایادی شان در این نهاد برخاسته از انقلاب و دستگیری و مجازات شرکت کنندگان در توطئه قتل علی باز جانبازلو و منع تعقیب افراد انقلابی و بیگناه را داریم. با احترام الله قلی جهانگیری قشقائی - امضاء   - ۶/۶/۱۳۵۹   »  

وی پس از قتل ایازخان دره شوری بود برای دستگیر نشدن فراری شد.

سران قشقایی(ناصر خان و برادرانش) و سایر خوانین ایل به محض شنیدن خبر کشته شدن ایاز خان برای مراسم سوگواری و گرفتن انتقام  از مجرمان گرد هم جمع آمدند. در میان خان های قشقایی، ایازخان از کسانی بود که ارتباط بسیار نزدیکی با سران ایل داشت و یک میانجی خوبی در شرایط متغییر سیاسی بود. و در میان خان های قشقایی تنها کسی بود که دارای خوی و خصلت، صوفی منشانه بود. و او مستقلا توانسته بود که یک رابطه خوبی با سران مذهبی حکومت نیز برقرار نماید.

ناصر خان که پس از دو ماه سفر به آمریکا تازه به فارس برگشته بود، اعلامیه ای صادر کرد، و در آن به مقامات دولتی اخطار کرد، که آن ها باید الله قلی  و دست یارانش را که در این جنایت دست داشته اند، دست گیر نمایند. و در غیر این صورت نیروهای قشقایی راسا در این مورد اقدام خواهند کرد.

سپاه پاسداران برای جدا کردن طرفین نزاع وارد منطقه شدند. ضمن جدا کردن آن ها، از درگیری جدیدی در باره الله قلی جلوگیری کردند. از طرف امام خمینی یکی از روحانیون مامور حل موضوع شد.یکی از دوستان ایلخان، که در استخدام مجله «تایمز» در تهران بود، با این نیت که انتشار خبر این درگیری از خصومت و درگیری های بعدی جلوگیری نماید، خبر را به رسانه های بین المللی مخابره کرد. درگیری دیگری صورت نگرفت و گروه های مختلف پراکنده شدند. خوانین دره شوری، که با هم تفاهم و نزدیکی زیادی نداشتند،زمستان را در زمین های مربوط به آیاز خان  در مرز ممسنی سپری کردند، تا مانع از ضبط آن توسط دیگران شده و از پایمال شدن خونش جلوگیری کنند. مرگ ایاز خان، اخطاری بود برای سران ایل قشقایی که اختلافات داخلی در ایل سبب شده است که آن ها از ورود به درگیری های بزرگتر سیاسی خود داری نمایند.

احساسات چپ گرایانه، در دهه های گذشته در میان ایل قشقایی وجود داشت، اما فرآیند انقلاب ایران سبب شد که بخشی از حکومت خان ها در ایل حان بگیرد. بهمین دلیل جنبش چپ در ایران خواستار ریشه کن کردن این نظام خانی شد. چپ گرایان ایران و قشقایی، اعلام کردند که خان ها از نظام برژووازی و مالکیت زمین حمایت کرده و معتقد به نظام طبقاتی هستند. آن ها برای صحت مدعای خود، حمایت اولیه امام خمینی از خوانین را مطرح می کردند. همچنین از اقدامات دولت جدید برای معرفی آن ها به عنوان همکاران ماموران عالی رتبه دولت سخن می گفتند، و از همکاری آیت الله محلاتی یکی از  دو رهبران بلندپایه روحانی در شیرازیاد می کردند که در اختلافات بین کشاورزان از خان های کوچک قشقایی حمایت کرده است. چپ گرایان قشقایی وابسته به سازمان انقلابی کمونیست های ایران که گروهی انشعابی از حزب توده ایران بودند.  این گروه سوای از  سه حزب بزرگ چپ گرای ایران (حزب توده – حزب فداییان خلق که آن ها نیز انشعابیونی از حزب توده بودند که با سازمان آزادی فلسطین و گروه های لیبیایی در تماس بودند.) ومجاهدین خلق ایران بودند.

سر انجام قاتل ایازخان دره شوری حدود سه سال بعد در یک درگیری مسلحانه با سپاه پاسداران در تاریخ 20 بهمن ۱۳۶۲ به قتل رسید.                                                                                                                              



[1]  سایت سازمان فداییان اقلیت http://www.iranian-fedaii.de

اسناد محرمانه وزارت امور خارجه آمریکا در مورد برادران قشقایی - رهبران ایل قشقایی

 

 

FOREIGN RELATIONS OF THE UNITED STATES

1952–1954

IRAN, 1951–1954

DEPARTMENT OF STATE

Washington

34. Memorandum of Conversation[1]

Washington, June 25, 1951.

SUBJECT Arrival in New York of Mohamad Hosein and Khosro Qashqai

PARTICIPANTS Mr. Gerald Dooher Mr. C. Vaughan Ferguson, Jr. Mr. Dooher called me from New York to report the results of his luncheon with the Qashqai brothers who arrived in New York today. He said the ostensible reason for the visit was that Mrs. Mohamad Hosein Qashqai  is expecting another child in the immediate future and the Qashqai family wished it to be born an American citizen. The real purpose of the visit, however, is to establish some sort of contact with the United States Government whereby the Qashqai tribe may be able to establish “stability” within Iran.

While in this first meeting the brothers were naturally rather secretive about their mission, Mr. Dooher believes that what they actually want is a large sum of money in the neighborhood of a million dollars, which they would use to buy off the southern garrison in Iran. The brothers feel that Prime Minister Mosadeq will either die or resign within a very short time and that this will be followed by a period of complete chaos in which it will be necessary for there to be some stabilizing influence. Although not so stated, it seems apparent that the Qashqais envisage establishing an autonomous regime in southern Iran out of this chaos and that they need money to make sure that there is no resistance to their designs on the part of the Iranian Army. Mr.Dooher stated that the Qashqai brothers are solidly in favor of nationalization, are strongly supporting Prime Minister Mosadeq at present, and have become very anti-British. He said that for reasons which could not be stated over the telephone the recent telegram from Tehran reporting an approach by the Qashqais to the British Embassy should be discounted.[2]

 The brothers will proceed to Washington shortly and desire to meet with Ambassador Wiley, Justice Douglas, Mr. Allen Dulles as wellas Mr.McGhee and other appropriate officers in NEA . Mr. Dooher stated that the Qashqai tribe plans to leave one of the four ruling brothers in the United States.

 

 موضوع ورود محمد حسین و خسرو قشقایی به نیویورک

سند شماره 34. یادداشت مکالمه ی شماره 1

واشنگتن، 25 ژوئن 1951.( تاریخ - 4 تیرماه 1330 )

شرکت کنندگان (در جلسه) آقای جرالد دوهر آقای سی وان فرگوسن جونیور.

 آقای دوهر از نیویورک با من تماس گرفت تا نتایج ناهار خود را با برادران قشقایی که امروز وارد نیویورک شده بودند گزارش دهد. وی دلیل ظاهری این دیدار را چنین عنوان کرد که: خانم محمد حسین قشقایی در آینده نزدیک در انتظار فرزند دیگری است و خانواده قشقایی خواستار و امیدوارند که به این وسیله : او تابعیت آمریکا را به دست آورد. اما هدف واقعی این دیدار برقراری نوعی تماس با دولت ایالات متحده است که به موجب آن ایل قشقایی قادر باشند که «ثبات» را در داخل ایران برقرار کند.

در حالی که در اولین ملاقات برادران به طور طبیعی در مورد مأموریت خود بسیار محتاط و محافظه کار بودند، ولی آقای دوهر معتقد است که چیزی که آنها واقعاً می خواهند مبلغ زیادی پول در حدود  یک میلیون دلار است که بتوانند از آن برای خرید(فرماندهان) پادگان جنوب در ایران استفاده کنند. . این برادران احساس می‌کنند که نخست‌وزیر مصدق دیر یا زود می‌میرد یا در مدت زمان کوتاهی استعفا می‌دهد و به دنبال آن دوره‌ای از هرج و مرج کامل در ایران رخ خواهد داد. که در آن هنگام لازم است که نیرویی نافذ و مقتدری برای ثبات کشور  وجود داشته باشد. اگرچه چنین گفته نشده است، اما به نظر می رسد که قشقایی ها در فکر ایجاد یک رژیم خودمختار در جنوب ایران هستند خود را برای استفاده از این هرج و مرج دارند آماده می کنند و برای اطمینان از عدم مقاومت ارتش ایران در برابر طرح های آنها به پول نیاز دارند.

 آقای دوهر اظهار داشت که برادران قشقایی قاطعانه طرفدار ملی شدن(نفت) هستند، در حال حاضر به شدت از نخست وزیر مصدق حمایت می کنند و بسیار ضد انگلیسی شده اند. وی گفت به دلایلی که نمی‌توان از طریق تلفن بیان کرد، تلگراف اخیر تهران که از نزدیک شدن قشقایی‌ها به سفارت انگلیس گزارش می‌دهد، نادیده گرفته می‌شود. [1]

  برادران (قشقایی) به زودی به واشنگتن خواهند رفت و مایلند با سفیر وایلی، قاضی داگلاس، آقای آلن دالس و همچنین آقای مک گی و سایر افسران مناسب در NEAسازمان امنیت ملی آمریکا ملاقات کنند. آقای دوهر اظهار داشت که سران ایل قشقایی قصد دارند که  یکی از چهار برادر حاکم بر ایل قشقایی را در آمریکا سکونت دهند. »

این گزارش مربوط سال ۱۳۳۰ است که دکتر مصدق بر سر کار است و دولتی مقتدر را اداره می کند. برادران قشقایی از او حمایت می کنند چون که با شاه مخالف هستند. طرفدار ملی شدن نفت هستند چون با انگلیسی ها مخالف هستند. در صدد نزدیکی با آمریکا می باشند و برنامه دارند که بتوانند یک منطقه خود مختار تشکیل دهند؟ در حالی که در دوره مصدق آن ها کاملا خود مختار و سلطان بی تاج و تخت فارس بودند.



[1]  مرجع به تلگرام 3351 از تهران، 20 ژوئن است. (Ibid. 888.2553-AIOC / 6-2051)- 378-376 / 428-S / 80022

خسرو خان قشقایی که بود و چرا اعدام شد؟


نوشته شده در ۰۹/مهر/۱۳۸۹- مراد ویسی

خسرو قشقایی متولد ۱۲۹۶ شمسی و فرزند صولت الدوله ایلخان قشقایی بود(۱) . این ایل به طور تاریخی بزرگترین وقدرتمندترین ایل عشایری در استان فارس و مناطق همجوار آن بوده و خانواده خسرو خان قشقایی حداقل دریک قرن گذشته رهبری این ایل را برعهده داشتند. (۲)

قشقایی ها هم با حکومت پهلوی و هم با حکومت جمهوری اسلامی میانه خوبی نداشتند.
در دوره حکومت رضا شاه و تلاش وی برای بسط قدرت و حاکمیت دولت مرکزی ، صوالت الدوله قشقایی با دولت دچار اختلاف شد و به زندان افتاد و جان خود را در زندان از دست داد .(۳) اگر چه کمی بعد قشقایی ها به فرماندهی ملک منصور خان علیه دولت شوریدند ولی کمی بعد وی نیز همراه با دیگر برادرش محمد حسین خان مجبور به ترک کشور و اقامت در اروپا شد.
در جریان اختلافات شاه و محمد مصدق در سال ۱۳۳۲، نیز برادران قشقایی یعنی ناصرخان، ملک منصورخان، محمدحسین خان و خسروخان قشقایی به عنوان سران ایل قشقایی از مصدق حمایت کردند و تنها نیروی مسلحی که به حمایت از محمد مصدق تفنگ بدست گرفت ایل قشقایی بود.(۴)

به همین دلیل بعد از سرنگونی دولت مصدق و استقرار دولت سپهبد زاهدی ، برادران قشقایی که بعضا املاکشان مصادره شده بود ایران را ترک کرده و در اروپا اقامت کردند و.خسرو قشقایی نیز تا سال ۱۳۵۷ در سوئیس زندگی می‌کرد.

قشقایی ها و حکومت جمهوری اسلامی

با سقوط حکومت پهلوی ، قشقایی ها هم با انقلاب همراه شدند و ناصر خان وخسرو خان قشقایی نیز به ایران و محل قدرت خود یعنی فیروز آباد شیراز برگشتند و با استقبال گسترده عشایر قشقایی روبرو شدند. حتی خسرو قشقایی از حوزه شیر برای مجلس انتخاب شد اما اعتبار نامه وی را تصویب نکردند.

خسرو سیف دبیر کل حزب ملت ایران معتقد است که تا زمانی که آِیت الله ربانی شیرازی زنده بود رابطه حکومت با قشقایی ها خوب بود اما پس از اینکه وی در یک تصادف مشکوک کشته شد، حکومت فشار و تعرض بر قشقایی ها را شروع کرد و آنها هم به همین دلیل به کوه زدند و بر حکومت شوریدند. ولی بعد که ناصر خان به خارج رفت ،خسرو خان نیزکمی بعد بازداشت شد.(۵)

خسرو خان قشقایی چگونه بازداشت ، محاکمه و بازداشت شد؟

خسرو خان قشقایی متهم به همکاری با دریادار مدنی استاندار وقت خوزستان علیه امنیت کشور شد ودر سال ١٣٦١ در شیراز دستگیر شد . خسرو سیف معتقد است خسرو خان مدتی در کوه مقاومت کرد بعد به شیراز آمد و در منزل یکی از قشقاییها لو رفت و بازداشت شد و از آنجا که در آن زمان در راس اداره اطلاعات شیراز افرادی همچون مصطفی کاظمی و عالی خانی (متهمان پرونده قتل های زنجیره ای در سال ۱۳۷۷ ) بودند وی را شکنجه و بعد اعدام کردند . (۶)معروف است که وی هنگام اعدام گفته است بدانید که انگلیسها دارند انتقام از ما می گیرند وانگلیسها من را کشتند و اینها عوامل انگلیس هستند.این رویداد همزمان بود با بازداشت ، محاکمه و اعدام صادق قطب زاده وزیر خارجه حکومت جمهوری .صادق قطب زاده در ۲۴ شهریور اعدام شد(۷) و خسرو خان قشقایی ۹ مهر یعنی ۱۳ روز بعد.

اتهام خسرو قشقایی چه بود ؟

اتهامی که به خسروخان قشقایی وارد شد "مبارزه مسلحانه علیه حکومت" عنوان شد. حکومت معتقد بود خسرو خان قشقایی با حمایت محافل بیگانه اقدام به جمع آوری نیرو و تحرکات مسلحانه در رویارویی با انقلاب و جمهوری اسلامی کرده است.(۸) اما وی همانند برخی از مخالفانی که در آن سال ها اعدام شدند فرصت دفاع از خود در یک دادگاه علنی را پیدا نکرد.

. پس از بازداشت، یک مصاحبه با رسانه ها برای خسرو خان قشقایی ترتیب داده شد و وی در این مصاحبه به وابستگی به آژانس های جاسوسی خارجی اعتراف کرد و بعد از آن به جرم جاسوسی محاکمه و به جوخه آتش سپرده شد. فقط اعلام شد که دادگاه انقلاب شیراز حکم اعدام وی را صادر کرده است.(۹)

حکم اعدام ایلخان قشقایی ها در فیروز آباد فارس کانون قدرت ایل قشقایی به مورد اجرا گذاشته شد.




۱- برای اطلاعات بیشتر در مورد زندگی صوالت الدوله قشقایی رجوع کنید به
daneshnameh.roshd.ir
۲-برای اطلاعات بیشتر در مورد ایل قشقایی می توانید رجوع کنید به
www.gachsaran.org
۳-
daneshnameh.roshd.ir
۴- کودتای ۲۸ مراد و قشقایی ها . مقاله ای از دکتر بابک نادر پور .برای مشاهده متن مقاله در سایت های اینترنتی می توانید به وبلاگ جمعیت جوانان قشقایی های مقیم تهران به آدرس زیر رجوع کنید
ghashghayi.mihanblog.com

۵-متن مصاحبه محسن برغندان، مسئول شاخه استان بوشهر حزب مرز پرگهر با خسرو سیف .مندرج در سایت
www.jebhemelli.net
۶- همان
۷- روزنامه اطلاعات ۲۴ شهریور ۱۳۶۱
۸- روزنامه اطلاعات ۱۰ مهر ۱۳۶۱
۹- همان