قشقایی ایران

قشقایی ایران

معرفی قوم تاریخی ایران - قشقایی که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد. نوروز دّرداری (فولادی)
قشقایی ایران

قشقایی ایران

معرفی قوم تاریخی ایران - قشقایی که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد. نوروز دّرداری (فولادی)

جاسوسان آلمانی چگونه به میان ایل قشقایی راه یافتند


با یورش هیتلر به خاک شوروی و شکست‌های نخستین شوروی از آلمان، همزمان با سایر ملیّون ایران،احساسات آلمان دوستی قشقایی‌ها افزون‌تر گردید.از این رو قشقایی‌ها به نیرومندترین طرفدار آلمان در ایران مبدل شدند.به تصور قشقایی‌ها،در صورت‌پیروزی آلمان بر متفقین ،ناصر خان به عنوان مدعی اصلی تاج و تخت ایران مطرح می‌شد..به‌همین سبب آنان منتظر بودند که به محض ورود ارتش آلمان از راه قفقاز به ایران،ایرانیان ملی‌گرا را با خود همراه سازند تا با هم در برابر اشغالگران روس و انگلیس قیام کنند. در ارتش ایران نیز عده‌ای از امیران ارتش،به خاطر تنفر از روس‌ها و انگلیسی‌ها طرفدار آلمان ها بودند. در بین قشقایی‌ها شایع شده بود که هیتلر،ناصر خان را به عنوان پادشاه ایران برگزیده است.[1]

«در این موقع که متأسفانه نایره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است، دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم می رساند که در این کارزار بی طرف مانده و بی طرفی خود را محفوظ خواهد داشت.» [2] این نخستین بیانیه رسمی دولت ایران در آغاز جنگ جهانی دوم در 11 شهریور 1318  2- سپتامبر 1939 بود. این بیانیه یک روز پس از آغاز جنگ جهانی صادر شد و متعاقب آن وزیر کشور ایران از اتباع بیگانه خواست تا مراقب اعمال خود باشند تا بی طرفی ایران نقض نشود.[3]

مسئله حضور آلمانی ها در ایران و در پی آن نگرانی بریتانیا در مورد این مسئله به آغاز جنگ باز می گردد، آن هنگام که تعداد قابل توجهی از آلمانی های مقیم کشورهای مستعمره بریتانیا از آن کشورها اخراج و وارد ایران و افغانستان (بعنوان دو کشور بی طرف در جنگ بین الملل) شدند. از همین رو در اولین واکنش ها در شهریور 1318، وزارت امور خارجه بریتانیا از وزیر مختارش در تهران خواست با تأکید بر پیمان آلمان و شوروی خطر حضور عوامل این دو کشور را که منافع ایران و بریتانیا را در معرض خطر مستقیم قرار خواهند داد، گوشزد نماید. [4]

رضا شاه اقداماتی برای اطمینان به انگلیسی ها انجام داد. اما کودتای رشید عالی گیلانی در عراق در بهار 1320 نگرانی انگلیس را در مسئله حضور آلمانی ها در ایران دو چندان کرد چرا که آنها اعتقاد داشتند کودتای مذکور توسط آلمان طرح ریزی و حمایت شده ( که به نظر می رسد چنین ادعایی بی اساس نباشد) و از این رو می تواند در ایران نیز ترتیب یابد. انگلیسی ها با توجه به برخی تبلیغات آلمانی ها نسبت به رضا شاه که لحنی خصمانه به خود گرفته بود، احتمال وقوع یک کودتا را علیه حکومت پهلوی ممکن می دیدند. از این رو به این مسئله دامن می زدند.

در گزارش واصله از آنکارا در 7 تیر 1320 آمده است:آژانس مستقل فرانسه از لندن خبری به مضمون زیر انتشار می دهد، به عقیده خبره های ارتش مقصد آینده هیتلر ایران است. اگر در جنگ روسیه موفقیت حاصل کند قوای موتوریزه او می تواند به مرز هندوستان، بلوچستان و افغانستان پیش رفته نفت های قفقاز و موصل و ایران را تصرف کند..[5]. انگلیسی ها در یادداشتهای اعتراضی خود به دولت ایران تعداد اتباع آلمانی در ایران را بین 2500 تا 3000 نفر برآورد کرده و روسها تعداد آنها را بین 5000 تا 7000 نفر می دانستند اما روزنامه اطلاعات تعداد اتباع آلمانی در ایران را 690 نفر ذکر می کند. این روزنامه همچنین تعداد اتباع انگلیس را 2590 نفر می داند. [6]

در اول جنگ در ایران حدود ۲ هزار نیروی نظامی آلمانی، شامل فرمانده‌ها، جاسوس‌ها و خیل عظیمی از کارگزاران آلمانی حضور داشتند... قصد هیتلر در حمله به اتحاد شوروی، ضرورت تشکیل شبکه های جاسوسی برای ایجاد خرابکاری در منطقه نفت خیز باکو را تشدید می کرد. «برنهارد شولتسه هولتوس»، معاون اداره یکم سازمان جاسوسی و ضد جاسوسی آلمان نازی بود. وی در زمان جنگ جهانی دوم، به صورت جاسوس آلمان‌ها در ایران حضور داشت. شولتسه در سال ۱۹۴۱ در پی انعقاد صلح میان آلمان و شوروی، به همراه همسرش با سمتی پوششی به منظور شناسایی منطقه قفقاز از طریق اروپا، روسیه، باکو و بندرانزلی به ایران آمد و در تبریز مستقر شد. پس از بازگشت شولتسه به تبریز، گروهی از جوانان آلمانوفیل با عبور از مرز شوروی به خاک آن کشور نفوذ نمودند و اطلاعات نظامی مهمی را برای وی به همراه آوردند که این اطلاعات به سرعت به برلین ارسال شد. دو روز پس از آن در ساعت  سه و پانزده دقیقه  صبح روز 22  ژوئن 1942  آلمان نازی به اتحاد شوروی حمله کرد.  او با استفاده از عوامل آلمانی و آلمانوفیل ها و گسترش شبکه خبرچینی، توانست اطلاعات بسیار مهمی در ایران برای آلمان تهیه  کند. با اشغال ایران توسط متفقین وی ناگزیر از منطقه آذربایجان به تهران فرار کرد و در پی آن، بر آن شد که فعالیتش را در افغانستان ادامه دهد اما در بیرجند دستگیر و مجددا به تهران بازگردانده شد. با این همه، پس از چندی فرار کرد و سرانجام به قلمرو ایل بزرگ قشقایی و بویراحمدی رفت و در آن جا به کمک آلمانی‌های دیگر مانند مایر، فعالیت‌های جاسوسی و اطلاعاتی خود را ادامه داد.[7]

منوچهر فرمانفرما در مورد رابطه برادران قشقایی با دولت آلمان چنین نوشته است:« متفقین حق داشتند عصبانی باشند. با کناره گیری رضاشاه، ایل قشقایی بی درنگ تماس با آلمان ها را از سرگرفت و به رابطه مبتنی بر منافع متقابل علیه انگلیسی ها، که سابقه آن به بیش از جنگ جهانی اول بر می گشت، ادامه داد. درست همان شبی که سقوط رضا شاه اعلام شد، خسرو قشقایی جلو در خانه مادرم درنگ کرد تا خداحافظی کند. او دوست خوب برادرم عزیر(فرمانفرما) بود. وقتی به ما گفت دارد نزد ایلش بر می گردد تا با شاه مبارزه کند، سخن به اغراق نمی گفت. برادران خسرو، یعنی (محمّد) حسین و دوست دوران کودکی من (ملک) منصور، پس از قتل پدرشان، صولت الدوله، از ایران فرار کردند و برلین را به عنوان پناهگاه دوران تبعیدشان بر گزیدند. در آن جا به تاجر جوانی به نام حسن قریشی بر خورد کردند که به آلمانی روان صحبت می کرد و با عده ای از مقامات عالی رتبه آشنایی نزدیکی داشت. این ملاقات برای آینده روابط ایران و آلمان ثمرات جدی داشت. ده سال بعد، (محمّد) حسین قشقایی مرا به قریشی معرفی کرد و بین ما دوستی ماندگاری پدید آمد.... وقتی متفقین عملیات پاکسازی آلمانی ها را در ایران آغاز کردند، عده ای از جاسوسان طرفدار نازیسم به جنوب گریختند و ناصر قشقایی آن ها را تحت حمایت گرفت. حالا فن شولنبرگ(رییس بخش عملیات پنهانی نازی ها در خاور نزدیک م) پیشنهاد کرد یک دولت ایرانی مستقل برای حمایت از مقاصد آلمان در برلین تشکیل شود. یک ماه بعد، هیتلر این طرح را تصویب کرد و یک دولت هفت نفره در تبعید شامل دو برادر قشقایی       ( حسین و منصور) و قریشی از طرف نازی ها به طور صوری به رسمیت شناخته شد. آلمانی ها به گروه وعده کمک مالی، تامین اسلحه و مهمات برای ایل، و باز کردن راه فعالیت های تجاری و صنعتی برای آن ها دادند.[8]



[1] مجلهء خواندنی‌ها،سال 6،شماذه 71،ص 22.

[2] اطلاعات، ش3943 (11.6.1318)، ص 1.

[3] درباره سوم شهریور، نقش ایران در جنگ جهانی دوم، (بی جا، بی نا، بی تا ص   5

[4] زرگر، علی اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضا شاه، ترجمه کاوه بیات، تهران، پروین و معین،ص،  - 421 نشر  1372

[5] وزارت امور خارجه، سند 925.

[6] اطلاعات، ش 4588 ( 17/4/1320 ، ص1.

[7] به نقل از سایت تاریخ ایران گفت‌وگو با جاسوس افسانه‌ای شوروی: مصاحبه کننده: گئورگ آساتوریان/ ترجمه: آندرانیک خچومیان

[8] منوچهر فرمانفرماییان و رخسان فرمانفراییان- خون و نفت خاطرات یک شاهزاده ایرانی ترجمه مهدی حقیقت خواه نشر ققنوس 1388