رقیبان اصلی ایلخان قشقایی بین سال های 1333 و 1357 خوانین دره شوری بودند، که پس از تبعید سران قشقایی، ثروت مند شده و در رابطه و همکاری با دولت شاهنشاهی در میان ایل ریاست داشتنپ. آن ها چراگاه های وسیعی را در ییلاق که قبل در اختیار ایل عمله قشقایی بود را اشغال کرده بودند.(بعد از انقلاب و برگشت برادران قشقایی به ایران – م) یکی از تصمیمات قاطع ناصرخان که بر مردم ایل قشقایی اثر گذار شد، جلوگیری از کوچ طوایف دره شوری به این مناطق اشغال شده بود. این تصمیم برای تنبیه خان های دره شوری به دلیل اقدامات خصمانه خان های دره شوری در رابطه با سران قشقایی گرفته شده بود.
این عمل سبب شد که بازسازی رابطه خان های دره شوری یعنی زیاد خان و زکی خان با خانواده شاهی لو(برادران قشقایی) مختل شود. خان های دره شوری که در سال های 1330 بزرگترین برگذارکنندگان اردوهای قشقایی بودند، در یک اعتراص سمبولیک، از برپایی چادر اردوگاهی برای خوش آمد گویی برادران قشقایی در سال ۱۳۵۷خود داری نموده و در کنار اردوگاه تازه واردان اقامت نکردند بلکه در دهات نزدیک اقامت گزیدند. بسیاری از قشقایی ها، بر این باور بودند که در دهه های گذشته، در مقایسه با سایر خوانین ایل ، خان های دره شوری، کمک ها و خدمات ناچیزی به طایفه های زیر دست خود در ایل ارائه داده اند.
خسرو خان، عشایر طوایف دره شوری را تشویق و تحریک کرد که املاک خان های دره شوری را مصادره نمایند. اقداماتی هم در این راستا توسط برخی طوایف قشقایی در املاک دره شوری ها صورت گرفت. این تحرکات خان قشقایی هماهنگ با برنامه های کمونیست های ترکان قشقایی هم بود چون آن هم به دنبال اجداد درگیری در جنوب ایران بودند.رهبر یکی از این گروه های چپ گرای قشقایی الله قلی جهانگیری نامی بود. الله قلی خان جهانگیری فرزند یکی از مالکان و خوانین قشقائی بنام جوانشیر کیخا بود.(کیخادر زبان عشایرقشقائی بمعنای خان است ) خانواده الله قلی خان جزو عمده مالکان وردشت سمیرم بودند. او اما سال ها کینه خان های دره شوری را با خود همراه داشت. وی در زمان شاه زندانی شده بود. یکی از اتهامات وی در آن زمان، سرقت یک تفنگ از برادر «ایازخان» بود. الله قلی به تازگی اقدام به سازماندهی فعالیت های یک گروه چپ گرا، در ییلاق تابستانی دره شوری کرده بود.
به نوشته سایت سازمان چریک های فدایی خلق - الله قلی ابتدا در شهرستان شهرضا به حضور خسروخان قشقایی شتافت و ملاقات چهار ساعته ای دریک هتل با وی بعمل آورد. در آن هنگام الله قلی ، خسروخان قشقایی را فردی ملی گرا و آزادیخواه می دانست و تصور می کرد با قرارگرفتن در یک جبهه با خسروخان خواهد توانست دکان دو نبشی را که یک درب به نیروهای انقلابی و درب دیگر آن به ملاکان و خانها بازمی شود گشوده نگهدارد. این تلاش الله قلی در رابطه با خسروخان قشقایی سرانجامی نداشت و وی مجبورشد حمایت از سازمان اکثریت را تجربه کند.
بر اثر تحریکات وی بود، یا عوامل دیگری در این مورد نقش داشتند به درستی معلوم نیست ولی به هر حال گروهی از گله داران دره شوری وارد چراگاه های خوانین دره شوری شدند. خان های مزبور در برخورد با این رویداد دچار چندین مشکل و اختلاف شدند و قادر به رفع مشکل یعنی تصرف چراگاه های خود توسط دیگر عشایر قشقایی نشدند. به همین دلیل از سران پیشین قشقایی – ناصر خان و خسروخان درخواست میانجی گری کردند. در نتیجه چندین شورا در ایل دره شوری برای رسیدگی به اختلافات ملکی بین خان ها و افراد غیر کوچ روی قشقایی شکل گرفتند تا اختلافات آن ها را حل و فصل نمایند..
حوادث پیش بینی نشده در بهمن ماه 1357 سبب شد که هر دو گروه خان ها با هم متحد شوند. دو طایفه از ایل دره شوری، به سبب اختلافاتی که در مورد چراگاه هایی که در مرز مشترک ایل قشقایی و ممسنی در شمال شیراز بود، به مبارزه برخاستند. نیروی ژاندارمری محلی قادر به رفع این اختلاف شد. و بناچار از «آیاز خان» دره شوری که تصادفا از این محل به سوی ممسنی برای کار دیگری عبور می کرد، که ژاندارمری به وی مراجعه کرد. و از او برای رفع مشکل تقاضای کمک کردند، خان موافقت کرد که برای رفع اختلاف مذاکره نموده و وارد منطقه شود. هنگامی که وی بدون اسلحه داخل منطقه نزاع شد، بدون هیچ اخطار قبلی از طرف عشایر به سوی او تیراندازی شد و در جا او به قتل رسید در این تیر اندازی یکی از همراهان وی نیز کشته شد. ضارب وی الله قلی جهانگیری بود که بعد از این اقدام برای جلوگیری از دستگیرشدن فرار کرد.
در منطقه عشایر نشین در روستای دیزجان وردشت سمیرم که سازمان اکثریت (کمونیست ها) ستادی بر پا کرده بود که مسئولین آن قاسم کریمی ، علی باز جانبازلو و الله قلی خان جهانگیری بودند. این ستاد به نفع رژیم جمهوری اسلامی ایران تبلیغ می کرد و نیروهای مبارز را «چپ گرا» و وابسته به امپریالیسم آمریکا لقب می دادند. در شهریور سال ۱۳۵۹ علی رغم تمام خوش خدمتی های اکثریت به رژیم ، پاسداران حکومت به ستاد آنها حمله کردند. در این حمله علی باز جانبازلو به ضرب گلوله پاسداران کشته شد. بعد از این حمله آشکار الله قلی نیز به پیروی از سیاست اکثریت اعلام کرد : کشته شدن علی باز جانبازلو کار خوانین و توطئه آنان است ! در اطلاعیه ای که بهمین مناسبت از سوی سازمان اکثریت صادر شد نوشته اند « از مدت ها قبل زحمتکشان روستای "دیزجان" از توطئه های خائنانه عوامل وابسته به امپریالیسم مطلع بودند. آنان خبر داشتند که خسرو و ناصر قشقایی همگام با سایر خوانین مزدور منطقه با اجیر کردن تفنگچی و خرید سلاح در تدارک به آشوب کشاندن منطقه هستند.»[1] به این ترتیب همکاری وی با خسرو خان قطع شد و او وارد مبارزه با رهبران قشقایی شد. کشتن ایاز خان هم در راستای همین برنامه بود. او نامه ای هم در همین مورد به امام خمینی فرستاد.
او در نامه ای به امام خمینی در تاریخ ششم شهریور ما سال ۱۳۵۹ چنین ابراز وفاداری کرده بود.:« تعجب اور است شنیدن اینموضوع که بعضی از فرزندان خوانین به همراه پدر در اردوی ناصرخان مسئول کشتن پاسداران اند و برادری دیگر ملبس به لباس پاسداری گشته و مخالفین خط خسروخان را بعنوان کمونیست شکار مینمایند. امام برای ما هزار بار مردن بهتر از دیدن و شنیدن چنین اوضاعی است. برای آنکه بیش از این مزاحم اوقاتتان نگردم یکبار دیگر صراحتا اعلام مینمایم که ما از مبارزه امام بر علیه آمریکا و کوشش در جهت قطع روابط اقتصادی سیاسی و نظامی با کشورهای امپریالیستی و ایجاد ایرانی آزاد و مستقل و سرکوب عوامل آمریکا در فارس قاطعانه حمایت نموده و هرگونه درگیری داخلی و دامن زدن به اختلافات درون مردم را خدمت به امپریالیزم میدانم از آنجا که دستهائی در کار است تا با ایجاد درگیری بین مردم و پاسداران جنگ جدیدی را به مردم فارس تحمیل نماید و تمامی تلاش ما در جهت جلوگیری از تحقق چنین خواست شومی است از امام امت تقاضای صدور دستور اکید به پاسداران در مورد اعمال بی رویه ای که باعث محدودیت آزادی قانونی مردم ایران میگردد و جلوگیری از نفوذ خوانین و ایادی شان در این نهاد برخاسته از انقلاب و دستگیری و مجازات شرکت کنندگان در توطئه قتل علی باز جانبازلو و منع تعقیب افراد انقلابی و بیگناه را داریم. با احترام الله قلی جهانگیری قشقائی - امضاء - ۶/۶/۱۳۵۹ »
وی پس از قتل ایازخان دره شوری بود برای دستگیر نشدن فراری شد.
سران قشقایی(ناصر خان و برادرانش) و سایر خوانین ایل به محض شنیدن خبر کشته شدن ایاز خان برای مراسم سوگواری و گرفتن انتقام از مجرمان گرد هم جمع آمدند. در میان خان های قشقایی، ایازخان از کسانی بود که ارتباط بسیار نزدیکی با سران ایل داشت و یک میانجی خوبی در شرایط متغییر سیاسی بود. و در میان خان های قشقایی تنها کسی بود که دارای خوی و خصلت، صوفی منشانه بود. و او مستقلا توانسته بود که یک رابطه خوبی با سران مذهبی حکومت نیز برقرار نماید.
ناصر خان که پس از دو ماه سفر به آمریکا تازه به فارس برگشته بود، اعلامیه ای صادر کرد، و در آن به مقامات دولتی اخطار کرد، که آن ها باید الله قلی و دست یارانش را که در این جنایت دست داشته اند، دست گیر نمایند. و در غیر این صورت نیروهای قشقایی راسا در این مورد اقدام خواهند کرد.
سپاه پاسداران برای جدا کردن طرفین نزاع وارد منطقه شدند. ضمن جدا کردن آن ها، از درگیری جدیدی در باره الله قلی جلوگیری کردند. از طرف امام خمینی یکی از روحانیون مامور حل موضوع شد.یکی از دوستان ایلخان، که در استخدام مجله «تایمز» در تهران بود، با این نیت که انتشار خبر این درگیری از خصومت و درگیری های بعدی جلوگیری نماید، خبر را به رسانه های بین المللی مخابره کرد. درگیری دیگری صورت نگرفت و گروه های مختلف پراکنده شدند. خوانین دره شوری، که با هم تفاهم و نزدیکی زیادی نداشتند،زمستان را در زمین های مربوط به آیاز خان در مرز ممسنی سپری کردند، تا مانع از ضبط آن توسط دیگران شده و از پایمال شدن خونش جلوگیری کنند. مرگ ایاز خان، اخطاری بود برای سران ایل قشقایی که اختلافات داخلی در ایل سبب شده است که آن ها از ورود به درگیری های بزرگتر سیاسی خود داری نمایند.
احساسات چپ گرایانه، در دهه های گذشته در میان ایل قشقایی وجود داشت، اما فرآیند انقلاب ایران سبب شد که بخشی از حکومت خان ها در ایل حان بگیرد. بهمین دلیل جنبش چپ در ایران خواستار ریشه کن کردن این نظام خانی شد. چپ گرایان ایران و قشقایی، اعلام کردند که خان ها از نظام برژووازی و مالکیت زمین حمایت کرده و معتقد به نظام طبقاتی هستند. آن ها برای صحت مدعای خود، حمایت اولیه امام خمینی از خوانین را مطرح می کردند. همچنین از اقدامات دولت جدید برای معرفی آن ها به عنوان همکاران ماموران عالی رتبه دولت سخن می گفتند، و از همکاری آیت الله محلاتی یکی از دو رهبران بلندپایه روحانی در شیرازیاد می کردند که در اختلافات بین کشاورزان از خان های کوچک قشقایی حمایت کرده است. چپ گرایان قشقایی وابسته به سازمان انقلابی کمونیست های ایران که گروهی انشعابی از حزب توده ایران بودند. این گروه سوای از سه حزب بزرگ چپ گرای ایران (حزب توده – حزب فداییان خلق که آن ها نیز انشعابیونی از حزب توده بودند که با سازمان آزادی فلسطین و گروه های لیبیایی در تماس بودند.) ومجاهدین خلق ایران بودند.
سر انجام قاتل ایازخان دره شوری حدود سه سال بعد در یک درگیری مسلحانه با سپاه پاسداران در تاریخ 20 بهمن ۱۳۶۲ به قتل رسید.