قشقایی ایران

معرفی قوم تاریخی ایران - قشقایی که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد.

قشقایی ایران

معرفی قوم تاریخی ایران - قشقایی که بیش از چهار هزار سال قدمت تاریخی دارد.

مدارس سرخ پوستان وسیله ای برای نابودی فرهنگ آنان


روز پنج‌شنبه، ۲۷ می ۲۰۲۱ (۶ خرداد ۱۴۰۰)، خبری در کانادا منتشر شد که تمام دنیا را لرزاند؛ به‌ویژه پایه‌های کلیسای کاتولیک را: کشف بقایای جسد ۲۱۵ کودک در محل سابق مدرسه‌ی شبانه‌روزی «کاملوپس» که فرزندان بومیان کانادا در آن نگهداری می‌شدند.جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا این خبر را «یادآوریِ دردناکی» درباره‌ی «فصل ننگ‌باری از تاریخ کشور ما» توصیف کرد. پرچم‌های کانادا بر فراز همه‌ی ساختمان‌های فدرال کانادا به حالت نیمه‌افراشته درآمدند و داغ تلخ تعدادی از بومیان کانادا که از این مدارس جان سالم به در برده‌اند، دوباره تازه شد. در همین حال، گفته می‌شود ممکن است اجساد بیش‌تری هم پیدا شود، چراکه جست‌وجو در زمین‌های اطراف این مدرسه همچنان ادامه دارد. کاوش های بعدی اجساد بیشتری پیدا شدند و جنایات بیشتری را نشان دادند که مروجین مذهبی مرتکب آن شده بودند.

این مدارس چه بودند؟ برای چه تاسیس شده بودند؟ و هدف آنان چه بود؟ در این نوشته به این موارد پرداخته می شود. در خاتمه نگاهی به مدارس عشایر در ایران که مشابهت های در روش تدریس آن به این مدارس داشتند خواهیم پرداخت و هدف مرحوم بهمن بیگی از بازدید از این مدارس در سالهای چهل در آمریکا خواهیم پرداخت

 

 

آموزش ابزاری برای انقراض فرهنگ سرخ پوستان

دگرگون سازی فرهنگ و باورهای سرخ پوستان به نام «انقلاب اجتماعی» شهرت داشت و بسیاری از سفید پوستان،  برنامه از بین بردن فرهنگ بومیان ، را یک فرآیند پیشرفته و ضروری می پنداشتند که می شد آن را توسط نظام آموزشی توسعه و تکامل داد. دست اندر کاران نظام آموزشی نیز وعده می دادند که با انتخاب روش خود اتکایی در تامین هزینه ها، قادر خواهند بود، که دولت را از زیر بومیان، بودجه ای کلان و قربانی زیاد می طلبید . بستن راه ها بر روی سرخ پوستان برای جلوگیری از کوچ روی نیز برای دولت هزینه های گزافی در بر داشت، به همین دلیل طراحی و اجرای برنامه آموزشی یک راه حل ساده و کم خرج و مقرون به صرفه و مفید برای دولت به شمار می آمد. اما همچنان یک سوال اصلی باقی می ماند و آن هم «زمین» بود. زیرا که:

" یک سرخ پوست وحشی و صحرا گرد، برای حرکت و جا به جایی کوچ خود، نیاز به هزار هکتار زمین دارد، در حالی که یک فرد، فهمیده شهری برای گذران زندگی خانواده خود به یک حمایت  و خدمات معمولی محتاج است. بر بریت  (زندگی کوچ روی سرخ پوستی) پر هزینه و بی فایده و مزاحمت آفرین است در حالی که ترویج دانش و آگاهی ،(ایجاد مدرسه) هم صرفه جویی فراوان برای دولت دارد و هم رفاه را برای شهروندان فراهم می کند "[1]

راه اندازی مدارس روزانه سرخ پوستان

 اولین قدم در برنامه سواد آموزی سرخ پوستان توسط سازمان های دولتی، تاسیس مدارس اردوگاه(قرنطینه)، روزانه                 «The Reservation Day School» بود. این مدارس در نزدیکی اردوگاه های سرخ پوستان راه اندازی شدند. بچه های سرخ پوستان در چادرهای خود همراه خانواده خویش زندگی می کردند و برای سواد آموزی به این مدرسه ها که نزدیک محل سکونت آن ها بود برای سواد آموزی رفت و آمد می کردند.

"در سال 1870 م کنگره آمریکا سالیانه مبلغ یک صد هزار دلار برای  حمایت و توسعه امور صنعتی و آموزش سرخ پوستان اختصاص داد. امکانات و لوازم مدارس توسط کلیسا ها و موسسات مذهبی تامین می شد. تا سال 1869م سازمان های دولتی مسئول و اداره کننده این موسسات آموزشی برای سرخ پوستان بودند و مدیریت تمام آموزگاران و کارکنان این مدارس از جمله سرخ پوستانی که شاغل در این واحد ها بودند را دولت بر عهده داشت. در بسیاری از مدارس مزبور، حضور بچه های سرخ پوستان شش تا شانزده ساله توسط قانون برای همه ی اجباری شد.[2]

تدریس و یادگیری و سخن گفتن در این مدرسه، تنها به زبان انگلیسی مجاز بود و استفاده از هر زبان دیگری در درون این مدرسه ها به غیراز زبان انگلیسی کلا ممنوع شد . شاگردان نمی توانستند به زبان مادری درس بخوانند یا  حتی سخن بگویند. هدف از این کار تضعیف و ممانعت از اجرای آداب و رسوم قومی توسط کودکان سرخ پوست بود..  نیرو و فشاری که در پس این برنامه بود را در نوشته های (ای.آ هایت)[3] . مسئول امور سرخ پوستان در دولت آمریکا را می توان به راحتی مشاهده کرد:

“من معتقد بودم و مصممانه اعلام کردم که در مدارس سرخ پوستان تنها باید به زبان انگلیسی آموزش داد و بس. تمام محصلانی که هزینه آموزش آنان توسط دولت تامین می شود، حق ندارند به زبان دیگری به غیر از انگلیسی  خودمان که بهترین و برترین زبان در بزرگترین کشور در همه ی کره زمین است مطالعه نمایند. زبان انگلیسی که در آمریکا برای مردم تدریس می شود، بهترین زبان برای همه ی نژادها می باشد.[4] 

مدارس شبانه روزی سرخ پوستان Boarding School ))

به زودی دست اندرکاران دولت آمریکا متوجه شدند که این مدارس موجود که در کنار قرنطینه ها و نزدیک به چادر سرخ پوستان است،  و کودکان پس از پایان درس با خانواده های خود در ارتباط هستند و  با خانواده، در منزل به زبان مادری سخن می گویند و تمرین می کنند، و در روزهای خاص نیز مراسم فرهنگی خویش را تماشا و اجرا می کنند. بر خلاف مقصود و هدف دولت است. بنا براین هدفی که دولت در این مدارس برای جدا کردن کودکان از فرهنگ خودی دنبال می کردند، به این شیوه قابل دسترسی نخواهد بود.

نقشه بعدی و حساب شده و سخت گیرانه دیگری برای نابودی فرهنگ بومی این قوم طراحی و به اجرا گذاشته شد. و آن تاسیس مدارس شبانه روزی در مقر آژانس های دولتی در خارج از قرار گاه های سرخ پوستان بود. شاگردان این مدارس مجاز بودند که تنها در فصل تابستان که مدارس تعطیل بودند به خانه های خود بروند و شاید چند روزی هم در تعطیلات سال نو. با وجود جدا سازی کودکان از خانواده، باز هم دگرگونه کردن آن ها، آن چنان که دولت و نقشه کشان انتظار داشتند موفق نبود. چون که والدین این کودکان به دیدن آن ها می آمدند و در نتیجه فرصتی داشتند که  با آن ها به زبان قومی خود سخن گفته و اطلاعات محلی را به فرزندان خود منتقل نمایند. همین امر سبب نارضایتی دست اندر کاران مدارس شد زیرا آن ها این رابطه و ارتباط با خانواده را مخا لف خواسته ها و اندیشه های خود برای محو و استحاله کردن فرهنگ قومی به شمار می آوردند.

سومین و آخرین برنامه برای جدا سازی کودکان و جوانان سرخ پوست از آداب و رسوم فرهنگ قومی ایجاد مدارس شبانه روزی در خارج از اردوگاه (Off-Reservation Boarding School) بود.این آخرین تدبیری بود که برای قطع ارتباط کودکان با زبان مادری و فرهنگ قومی به کار گرفته شد. در این روش کودکان به مکان های بسیار دور تری از محل زندگی خانوادگی خودشان به شهرهای مختلف اعزام می شدند. به این ترتیب ارتباط آن ها با خانواده و هم زبانان خویش به کلی قطع و دسترسی آن ها به اطلاعات و اخبار و مراسم محلی کلا بریده و غیر ممکن می شد. در اجرای این برنامه، طراحان  دولتی از تجربه زندان هایی که برای سرخ پوستان داشتند استفاده کردند.  به زودی مقررات و ضوابط زندان ها در همه ی این مدارس سرخ پوستی به کار گرفته شدند.

شروع این برنامه در مدرسه کارلیسل[5] در شهر (سینت آگوستین در فلوریدا) بود. برای اداره مدرسه  کارلیسل از یک دواطلب خدمت به نام ستوان (ریچارد هنری پرات)[6] استفاده شد. وی قبلا مسئول بخشی از زندانیان سرخ پوست در (فورت ماریون)[7]بود. ستوان پرات، مسئولیت تدریس زبان سفید پوستان یعنی انگلیس را به کودکان سرخ پوست بر عهده گرفت. با توسعه زبان انگلیسی، مراسم سنگین آداب مذهبی مسیحی هم به برنامه دانش آموزان این مدرسه اضافه شد. به نوشته دکتر ایلیندا تولدو، یکی از برنامه های مدارس شبانه روزی سرخ پوستان برای«شفای کودکان» این بود که هرگاه آن ها به زبان قومی سخن می گفتند، مجبور می شدند که دهان خود را با صابون های قلیایی شست و شو دهند.[8]

« هنری ریچارد پرات»، در سال 1875م  با زندانیان خود وارد فلوریدا شد و در سال 1878م به وی ماموریت داده شد که به سرخ پوستانی که از زندان ها آزاد شده بودند، درس بدهد.وی بعد از صرف یک سال در موسسه (همتون نورمال و صنعتی)[9] اجازه یافت که شاگردان خود را به یکی از اردوگاه های قدیمی ارتش در (کارلیسل) در پنسیلوانیا منتقل نماید.به این ترتیب یکی از اولین و مهمترین مدرسه ها به روش نظامی به صورت ثابت برای سرخ پوستان بنا نهاده شد. مدارس سرخ پوستان در کارلیسل و همتون آغاز یک نظام آموزشی برای تربیت مردم بومی به دلخواه مهاجرین اروپایی برای قرن بعدی در کشور آمریکا بود. ماموریت مدرسه کارلیسل، از بین بردن فرهنگ  قومی سرخ پوستان و بازسازی هویت آنان بود. به این معنی که فرهنگ و باورهای قومی را باید در میان کودکان از بین برده و یک فرهنگ متمدنانه مسیحی را جایگزین آن نموده و به آن ها آموزش داده  و آن ها را متمدن بار آورند.

همه، از دولت مردان گرفته، تا اصلاح طلبان و مردم سفید پوست بر این باور بودند که برای تربیت یک سرخ پوست «خوب» مسیحی شدن جزو واجبات است و باید الزامی شمرده شود. لازم به یاد آوری است که در آن هنگام افکار دولت مردان و متولیان مسیحی از یک آبشخور استفاده کرده و یکسان بود. و هر دو گروه بدون شرم و حیا  در این باره یک دل و یک خواسته بوده و در این ویرانی، دست به دست هم داده بودند. "

دوره های آموزشی در این زمان با تلاش مبلغان مذهبی مسیحی در هم آمیخته شد. و مروجین مذهبی همه تلاش خود را برای شست و شوی مغزی کودکان سرخ پوست به کار می بردند. اما با وجود کوشش دولت و جوامع مذهبی برای دگرگون کردن مردم بومی، که خود بسیار وسیع بود، معلمان برگزیده این مدارس حتی آن هایی که غیر مذهبی نبودند نیز معتقد بودند که «متمدن» شدن، بدون زمینه سازی مذهب مسیحی به ویژه ارزش های (پروستانیزم) غیر ممکن است."[10]  دولت آمریکا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، اداره بسیاری از مدارس سرخ پوستان را به نهاد های مذهبی واگذار کرده بود و منابع مالی برای اداره این مدارس در اختیار میسیون های مذهبی گذاشته می شد. یکی از فارغ التحصیلان این مدرسه ها می گوید:"مدارس عمومی و معمولی آمریکا بر روی سرخ پوستان بسته بودند. بیش از یک صد مدرسه شبانه روزی ویژه برای سرخ پوستان تدارک و راه اندازی شده بودند. کودکان سرخ پوست توسط نظامیان از میان خانواده بیرون کشیده شده و به زور به این مدارس اعزام می شدند. تاکید برنامه های آموزشی در این مدارس، بیشتر بر کارهای نجاری برای پسران و خانه داری برای دختران بود. توجه زیادی برای آموزش ریاضی و اصول زبان آموزی صورت نمی گرفت". [11]

به اعتقاد دولت مردان و گروه های اصلاح طلب سفید پوست، این مدارس ویژه را نه تنها برای سرخ پوستان مفید و کار ساز می دانستند، بلکه برای سایر گروه های همجوار هم مناسب و مفید تشخیص می دادند.. چون این مدارس مشاغلی برای کارکنان سفید پوست محلی در این شهرها ایجاد کرده و خرید وسایل و امکانات این مدارس به اقتصاد منطقه هم کمک می نمود. شاگردان این مدارس، یک گروه کارگرانی بودند که با دستمزد های ناچیر در مزارع مناطق همجوار در خانه و مزارع سفید پوستان به بیگاری گرفته می شدند.

 در شهر کارلیسل، ستوان «پرات» مسئول این مدارس ترتیبی داده بود که شاگردان سرخ پوست بخشی از سال را در میان خانواده های سفید پوست «خوب» زندگی نموده و به این وسیله به امتیازات زندگی یکجا نشینی در برابر کوچروی آشنا شده و به مزایای بیشمار آن پی ببرند. این برنامه که ستوان پرایت، آن را «خروج» می نامید، تلاش داشت که اطلاعات دست اول شهر نشینی، تمدن و مزایای مسیحیت را در اختیار دانش آموزان سرخ پوست قرار دهد.

پوشیدن لباس های قومی بکلی ممنوع بود و همه باید، یونیفرمی که از طرف مدرسه تامین می شد، می پوشیدند. تغییر نام کودکان نیز یکی دیگر از برنامه های این مدارس بود. برای هر یک از این کودکان یک نام جدید که متداول در میان اروپاییان و قابل تلفظ برای آنان بود به  کودکان سرخ پوست می دادند. هیچ گونه اغماضی در شکستن فرهنگ قومی روا نمی داشتند.  همچنان که پژوهش در باره این مدارس و توسعه آن ها، ادامه یافت  من به این حقیقت و باور رسیدم که آیا انتخاب و اجرای این سیاست برای جذب فرهنگی  سرخ پوستان هیچگاه ، یک پشیمانی و تلخی برای اصلاح طلبان(!) آمریکایی بار آورده است؟

شاگردان در این مدارس مانند یک زندانی نگهداری شده و همانند یک اسیر با آنان رفتار می شد. همه ساختار، لوازم، امکانات، یونیفرم ها و درس های این مدارس در جهت نابودی، فرهنگ قومی این مردم طراحی و تدارک دیده شده بودند.می شد. به ندرت کسانی از این دانش آموزان قادر بودند که با خانواده های خود در تماس باشند. و به نظر می رسد که این کودکان سرخ پوست در برابر این بی احترامی ظالمانه از فرط ناچاری تسلیم بی قید شرط شده بودند.

رفتار معلمان و مدیریت آن پرات آن چنان بی شرمانه و ظالمانه بود که مورد اعتراض سرخ پوستان و پاره ای از آزاد اندیشان سفید پوست قرار گرفت، و دولت در سال 1904 وی را مجبور به بازنشستگی نمود. و پس از خروج وی از مدرسه، سازمان های دولتی تعدیلاتی در نحوه  اداره امورمدرسه  به عمل آوردند.

در فوریه 1887م که قانون مشارکت عمومی [12]  یا قانون داوس[13] به تصویب رسید. در آن راه هایی برای به رسمیت شناختن شهروندی سرخ پوستان مشخص شد، در آن قانون موجودیت سرخ پوستان تعریف و تشریح گردیده بود. این قانون ظاهرا سیمایی دل سوزانه و آزادی خواهانه داشت، اما هدفی نامشروع و مزورانه ای در بطن خویش حمل می کرد.که نقل قول زیر بخشی از آن ها را نمایش می دهد:

«تا سال 1890م تعداد سرخ پوستانی که در قتل عام های آمریکاییان، جان سالم به در برده و زنده باقی مانده و عمرشان به دهه 90 رسیده بود، به کمتر از دویست و پنجاه هزار نفر بالغ می شد. این بازماندگان سرخ پوست به صورت یک وصله های ناجور در یک محلی به نام «اردوگاه» قرنطینه شده و زیر نظر قرار گرفته بودند. اما باز هم بر اساس قانون «مشارکت عمومی» که در سال 1887م به اجرا گذاشته شد، برای شناسایی سرخ پوستان، ضوابطی تدوین شد. در این قانون گفته شده بود، که چه کسانی سرخ پوست محسوب می شود و چه کسانی سرخ پوست نیستند.

کسانی از سرخپوستان که می توانستند و تمایل داشتند که سرخ پوستی خود را به مقامات دولتی ثابت کنند، باید نصف یا بیشتر خون سرخ پوستی در رگ های آن ها جاری باشد، تا بتوانند به شهر وندی آمریکا  تایل شوند  این کار با چونه زنی و کش و قوس های فراوانی همراه بود، و این گروه بعد از آن که ثابت می کردند که سرخ پوست هستند دولت و موسسات شهری، قطعه زمین کوچکی در حد 160 هکتار یا کمتر به آن ها واگذار می کردند. هنگامی که این گروه با «معیار خون تباری» ثابت می کردند و زمین هایی بین آن ها تقسیم می شد، آنان را از اردوگاه جدا کرده و بقیه زمین های اردوگاه ها را بین غیر سرخ پوستان، تقسیم می کردند و یا به صورت پارک ها و بخش های عمومی در می آمد. به این ترتیب بیش از 100 میلیون هکتار زمین که قرارگاه سرخ پوستان بودبا یک ترفند قانونی، در سال 1930م از دست آنان خارج شد."[14] 

ویژگی های مدارس شبانه روزی سرخ پوستان:

·         این مدارس دور از خانه و محیط زندگی کودکان تشکیل می شد و کودکان حق نداشتند که برای دیدن خانواده و اقوام خود بروند، به عناوین گوناگون از ملاقات اولیاء آن ها جلوگیری به عمل می آمد.

·         شاگردان این مدارس باید لباس هایی به شکل یونیفرم نظامی بر تن می کردند. و هر روز باید مشق نظامی تمرین می نمودند.

·         ضوابط و مقررات زیادی در این مدارس حاکم بود و سر پیچی از آن ها مجازات سنگینی داشت.

·         شاگردان مجاز نبودند که به زبان مادری خود سخن بگویند.

·         در این مدارس به شاگردان، مشق ها و تمرین های زیادی داده می شد به ترتیبی که آن ها فرصت استراحت و فکر کردن نداشتند.

·         شاگردان سرخ پوست در مدرسه و بیرون از آن، هیچ گونه امنیت و حریم خصوصی نداشتند.

·         به شاگردان چنین تلقین می کردند که زندگی سرخ پوستان در مقایسه با زندگی سفید پوستان، یک نوع زندگی، وحشیانه و عقب مانده و حقیرانه است. و به آن ها می گفتند که ما شما را آموزش می دهیم که پیشرفت نموده و زندگی بهتری داشته باشید.

·         به این شاگردان گفته می شد که کسانی که از آداب و سنن و فرهنگ سرخ پوستی حفاظت می کنند، آدم های نادان و احمق، کثیف و عقب مانده ای هستند. گروهی که شرایط سفید پوستان  را یاد می گرفتند، «سرخ پوستان خوب» و کسانی که به فرهنگ خود پای بند بودند «سرخ پوستان پست» نامیده می شدند.

·         شاگرانی که برای دیدار خانواده اظهار تمایل می کردند ، مورد توهین و آزار قرار می گرفتند.

·         و هنگامی که دوره آموزش این شاگردان به پایان می رسید و آن ها به خانه هایشان بر می گشتند، دچار یک نوع سرگشتگی می شدند و خانه برایشان آزار دهنده می شد و نمی توانستند خود را با محیط خانواده تطبیق دهند.

بعد از مدرسه کارلیسل بیش از 500 مدرسه شبانه روزی دیگر برای شست شوی مغزی سرخ پوستان تاسیس و بیش از  یک صد هزار کودک سرخ پوست دراین مدارس درس خوانده و فارغ التحصیل شدند، اما باز هم سرخ پوستان و خانواده های این شاگردان و خود محصلان به فرهنگ و سنن خود، علاقه نشان داده و آن را پاسبانی کردند.[15]

این حقیقت داشت، این نبرد در پایان قرن گذشته در برابر بچه های سرخ پوستان بر پا شد.اما خوشبختانه برای کشور آمریکا، کودکان مزبور به این فشار و تاکید آموزش دهندگان، که می گفتند" سعی کن که سرخ پوستی را در نهاد خود نابود کنی" گوش فرا ندادند. برخی ممکن است فکر کنند که این جنایت شاید، چشم و گوش آمریکاییان سفید پوست را باز کرده و آن ها حقیقت را دریاقته باشند، اما متاسفانه چنین نیست. آمریکاییان هنوز بر این باور هستند که سرخ پوستان برای آن ها خطر آفرین هستند. در حالی که آمریکاییان به یاد می آورند که در اروپا چه بر سر یهودیان آمد، و می گویند، دگر هرگز این کار تکرار نمی شود. اما به خود اجازه نمی دهند که در باره آن چه که در دهه های گذشته با سرخ پوستان کردند فکر کنند. [16]


---- ادامه دارد

 



[1] David Wallace Adams, Education for Extinction - American Indians and the Boarding School Experience 1875-1928  University Press of Kansas, Lawrence, Kansas, 1995.  p.18-20 -

[2] M. Annette Jaimes, ed.,The State of Native America - Genocide, Colonization, and Resistance,South End Press, Boston, Massachusetts, 1992. P 3800

[3] E.A.Hayt

[4] Annette Jaimes  South End Press, 1992  p3800

[5] Carlisle

[6] Lt. Richard Henry Pratt

[7] Fort Marion   

[8] Pember, Mary Annette. "A Painful Remembrance", Diverse Education. 28 November 2007 (retrieved 5 March 2009)

[9] Hampton Normal and Industrial Institute

[10] Michael Coleman, American Indian Children at School, 1850 -1930 , University Press of Mississippi, Jackson, Mississippi,1993  P-115

[11] American Indian Boarding Schools Haunt Many- by Charla Bear. www.npr.org

[12] General Allotment Act

[13] Dawes Act

[14] Ward Churchill, Since Predator Came - Notes from the Struggle for American Indian Liberation,Aigis Publications, Littleton, Colorado,1995  (p.31)

[15] Brainwashing and Boarding Schools: Undoing the Shameful Legacy- http://clio.missouristate.edu/lburt/Resources510/BoardingSchools_1.htm#section1

[16]  با استفاده از نوشته:  A personal story by Carol M. Hodgson: "When I go home I'm going to talk Indian"  Carol M. Hodgso- http://www.twofrog.com/hodgson.html

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد